پرورش اعتماد به نفس ( قسمت2)
2- اقدامات در رابطه با خانواده:
در اين زمينه از مباحثي بايد سخن گفت كه خانواده در رابطه با خود و هم در رابطه با كودك بايد مورد توجه و عمل قرار دهد. خانواده مسئول بسياري از سلامت ها و يا ناسلامتي هاي كودك است. درآنچه كه مربوط به اعتماد به نفس مي شود جوانب و اصولي را بايد مراعات كرد كه نوع موضعگيري هايشان در خوشبختي يا بدبختي كودكان مؤثر است و ما ذيلاً به نمونه هائي از آن اشاره خواهيم كرد:
- استقرار روابط صحيح بين زوجين به گونه اي كه با هم جر و بحث نكنند و با درگيري خود روحيه كودك را نشكنند.
- اصلاح جو خانواده از آن بابت كه طفل براي اطمينان به خود نخست بايد خاطري جمع و مطمئن از خانه داشته باشد.
- محبت كردن به طفل به صورتي كه خود را نيازمند به جلب محبت ديگران نبيند.
- اعلام محبت به طفل به صورتي كه طفل آن را بفهمد و لمس كند و به والدين اعتماد نمايد و قدر آن محبت را بداند.
- تحسين از كارهاي مهمي كه او انجام داده ، تا بر اين اساس او را به زندگي دلگرم نمايند.
- آرام و بي دغدغه داشتن زندگي به صورتي كه كودك خانه و والدين را قوي ترين پناهگاه خود بداند.
- پايه گذاري روش زندگي براساس عزت نفس ، مناعت طبع ، احترام متقابل ، رعايت حقوق يكديگر.
- تنظيم گفت و شنود با كودك بر مبناي دادن آموزش و آگاهي ، اصلاح نقايص و عيوب.
- خودداري از واداشتن كودك به شكسته نفسي يا تن دادن به اغراق و گزافه گويي و غلو كه خود سبب ضعف روحيه است.
- دوري از رنجيدن از هم و رنجاندن يكديگر ، حتي در آنچه كه مربوط به اغيار است و اين خود سببي براي دوري از اضطراب هاست.
- محدود كردن توقع خود از كودك وتوجه به اين امر كه او چون فردي بزرگسال ، آگاه و توانا نيست.
3- اقدامات در رابطه با مدرسه و اجتماع:
در امر تربيت كودكان همه مسئولند با اين تفاوت كه مسئوليت برخي نسبت به ديگري بيشتر است. مسئوليت والدين دردرجه اول ، و مسئوليت مدرسه و اجتماع در درجه دوم است . بدين حساب ضروري است كه در اين مورد نيز توجهاتي معطوف دارد.
- قبول اجتماعي كودك به گونه اي كه او احساس كند فردي محترم و عزيز است و اجتماع بايد روي او حساب باز كند.
- ايجاد زمينه براي رشد و موفقيت او با استفاده از زمينه ها و امكاناتي كه مي تواند در اختيار داشته باشد.
- كمك به او در صورت شكست ، و گشودن راه به روي او در صورت احساس به بن بست رسيدن.
- دادن دلگرمي و اعتماد به او به صورتي كه از مواجه شدن با مدرسه و معلم نترسد و دچار لكنت و ضربان سريع قلب نشود.
- مورد توجه قرار دادن او و كارهايش ، در عين اين كه ممكن است به نظر ناچيز رسد.
- خودداري از سپردن شاگردي ضعيف به قوي و دادن سرپرستي و ولايت به او. زيرا كه طفل در آن صورت احساس عدم لياقت مي كند.
- دادن اعتماد به او كه پيش رود و اطمينان به اين كه همواره حمايتش خواهيد كرد.
- زمينه سازي براي حركت تدريجي و قدم به قدم او ؛ از آن بابت كه هر سني مقتضايي دارد و شرايط رشد فرق مي كند.
عوامل مؤثر در ايجاد اعتماد به نفس
در ايجاد روحيه اعتماد به نفس در كودكان عوامل متعددي دخالت دارند كه والدين و مربيان در اين زمينه بايد بسيار مراقب و هشيار باشند. آن عوامل ، متعدد و برخي از آنها عبارت اند از:
1- جنبه الگويي والدين: پدر و مادر نخستين معلم و مربي كودك اند ، علمكرد و رفتار آنها درس آموزنده اي براي كودكان است. اگر والدين افرادي ترسو يا شجاع باشند ، فرزندان اغلب به همانگونه خواهند بود. اگر پدر و مادر آرام و متين و با وقار، و در برابر حوادث صبور و استوار باشند كودك هم از آنها تبعيت خواهد كرد. جنبه الگويي والدين هميشه بايد مورد نظر باشد. خود نگهداري و خونسردي آنها ، عامل رشد و پيشرفت فرزندان و كليد حل بسياري از معماهاي زندگي است. موضع گيري شما در برابر امور و حوادث بايد به گونه اي باشد كه كودك از مشكل فرار نكند و در برابر دشواري ها خود را نبازد. براي وصول به چنين مقصدي ضروري است شما خوددار و خود نگه دار باشيد.
2- ايجاد طمأنينه در نفس: آرامش و اطمينان بايد بر كودكان غالب باشد آنچنان كه دلهره اي و شوري آنان را نلرزاند و امكان درست انديشي در آنان باشد . به آنها براي اقداماتشان وقت بدهيد ، بگذاريد فرصت تصميم گيري داشته باشند و براي مسائل شان در حد فكر كوچك شان بينديشند.
ممكن است فرزند شما متناسب با سنش كفايت لازم را نداشته باشد ولي بدانيد كه سرزنش هاي شما در اين مورد كارساز نيست. ملامت شما سرگشتگي آنان را بيشتر خواهد كرد. شما براي دادن اعتماد و اطمينان به فرزندان خود بايد كاري كنيد كه آنها به لياقت خود اطمينان پيدا كنند و خود را واجد صلاحيت وشايستگي لازم بدانند.
3- ايجاد مهارت: اصولاً نيرومندي و توانايي در امور خود ، گامي اساسي براي پيشرفت مقاصد و دستيابي به اهداف زندگي است. بسياري از افراد نمي توانند اعتماد به نفس داشته باشند چون براي زندگي و يا وظيفه اي كه شما برايشان معين كرده ايد مهارت كافي كسب نكرده اند.
بدين سان آموزش و مهارت و راه و رسم كار ، و روش كسب موفقيت و پيروزي در امور ، خود از عوامل رشد است. به كودك مهارت بياموزيد ، يادش دهيد كه چه كند تا موفق باشد ، چه شيوه اي را به كار گيرد تا در زمينه خاص و مورد نظرتان توفيقي حاصل كند.
4- امكان عرضه خود: گاهي فرزندان ما براي عملي كه انجام داده و يا از انجام آن سرباز زده اند دلايلي دارند كه متأسفانه اجازه عرضه آن را ندارند. به طفل بايد ميدان داد كه حرف خود را بزند ، دلايل خود را عرضه كند و مطالب و منطق خود را اگر چه كسل كننده است بيان نمايد.
همچنين كودكان ما نياز به خودنمائي دارند و ما تا حدودي كه اين امر موجب لوس شدن و غرور كودك نشود بايد بپذيريم و بگذاريم كارهاي ظاهراً مهمي كه او انجام داده روشن شود ، پيشرفت و ترقيات خود را عرضه كند و گفتني ها را اعلام نمايد.
5- ايجاد زمينه براي تجربه: كاري كنيم كودك آنچه را كه مي خواهد لمس كند ، تجربه نمايد ، بچشد و ببيند. اگر خواستار انجام امري است شخصاً وارد كار شود ، اگر درصدد ساختن دستگاهي است ، بدان اقدام نمايد و عملاً توان و لياقت خود را دريابد.
آزادي او در تجربه و لمس اشياء ، تا حدي كه موجب وارد آمدن لطمه اي به كودك نشود نه تنها موجب افزايش ديد و تبحر او خواهد شد ، بلكه عملاً او را به شخصيت و مقام خود آگاه خواهد كرد و او در خواهد يافت كه آيا توان و لياقت انجام كاري را دارد يا نه.
6- حفظ سلامت او: سلامت بدن ، بهداشت روان ، حالات عمومي فرد و گرسنگي ، تشنگي ، نيازمندي ، ترس ، امنيت و... همه و همه در حالات و عملكردهاي فرد مؤثرند و موجب حُسن يا سوء رفتار خواهند شد.
جلوگيري ازعواملي كه مايه درد و رنج بدن اند و سبب فرسودگي و ناتواني مي شوند ، مراقبت در بهداشت طفل به صورتي كه كودك دچار كسالت و نقاهت مداوم نگردد و فردي بهانه گير نشود ، خود درايجاد حالت اعتماد به نفس كودك مؤثر است ومربيان بايد اين نكته را نيز در نظر داشته باشند.
خودداري هاي لازم:
والدين و مربيان در طريق ايجاد حالت اعتماد به نفس در كودكان ، از ارتكاب بسياري از اعمال كه متأسفانه هم اكنون در نزد برخي از آنها رايج و مجاز است بايد خودداري كنند . برخي از اين موارد عبارتند از:
1- مداخله در كار كودكان: ما نمي خواهيم سلطه والدين را منكر شويم و حق دخالت در امور فرزند را از پدر و مادر سلب كنيم بلكه مقصود ما اين است كه ازهمان اوان كودكي ضروري است كارهائي در حد توان و قدرت طفل به او بسپاريم و از او بخواهيم كه مستقلاً آن كار را انجام دهد.
بگذاريم فرزندمان شخصاً انجام كاري را بپذيرد بدون اين كه ما در آن مستقلاً مداخله كنيم. اگر نواقصي در كار ملاحظه شد بعداً مي توان به او تذكر داد. آنها به اين استقلال نياز دارند : هم براي تمرين و تجربه ، و هم براي ارضاي جنبه استقلال طلبي خود.
2- تجاوز به حدود آنها: با همه نيازمندي ها و دلبستگي ها ، كودكان مان احساس مي كنند كه تنها صاحب اين جهانند و سرنوشت همه ي افراد به دست آنهاست. اشيايي را به خود اختصاص داده و جايي را در خانه از آن خود مي دانند . اگر گوشه اطاق را به او اختصاص داده ايد پاگذاري در مرز آن را كودك تجاوزبه حساب خواهد آورد. او كاغذي را به صورت هواپيما در مي آورد و در آنجا قرار مي دهد شما با توجه به اين كه آن شيء بيهوده است پاره اش مي كنيد و كودك گمان دارد شما دل او را پاره كرده ايد. تا آنجا كه رعايت حقوق كودك ، موجب وارد آمدن لطمه اي بر او نيست پذيراي مالكيت و آزاديش باشيد.
3- انجام كار آنها: برخي از مادران و پدران براي فرزندان خردسال خود دلسوزي مي كنند و كارهاي او را بخصوص كار مدرسه را انجام مي دهند. اين كار نه تنها به امر تحصيل كودكان لطمه وارد مي آورد ، بلكه به شخصيت و اعتماد به نفس آنها هم صدمه مي زند. چنين كودكاني شديداً به والدين خود وابسته شده و اتكاي به نفس را از دست خواهند داد.
والدين بايد اجازه و دستور دهند كه كودك كار خود را انجام دهد و فقط به گونه اي او را هدايت و راهنمايي كنند. زيرا در غير اين صورت به جاي فايده رساندن ضرر مي زنند و فرزندان خود را تدريجاً افرادي ناتوان تربيت مي كنند و بدين ترتيب عدم اعتمادشان به خود ، ريشه دار خواهد شد.
4- تحقيرها: اين كه فرزند شما در مقايسه با خودتان كوچك و ناتوان است و قدرت و توان انجام كارهاي مهم را ندارد جاي بحث و سخني نيست ولي شما هرگز نبايد كار او را به خود مقايسه كنيد و در نتيجه خوار و بي مقدارش بشماريد. تحقير كردن طفل سبب احساس بي اعتباري او خواهد شد.
ما والديني را مي شناسيم كه فرزندشان متناسب با سن و رشدش كار مهمي انجام مي دهد ؛ مثلاً مشق زيبايي مي نويسد و يا نقاشي قشنگي را به پدر و مادر عرضه مي كند . اما والدين به او نهيب مي زنند كه اين چه مزخرفي است و با چنين تحقيري اعتماد به نفس او را مي شكنند و يا بدون توجه ، كار كودك را با كار خود يا ديگران مقايسه كنند و مي گويند من از تو بهتر مي كشم و فلان كار از عهده تو خارج است و طفل آن را تحقيري براي خود به حساب مي آورد.
5- به رخ كشيدن نواقص: ممكن است فرزند شما نقصي و يا نارسائي عضوي داشته باشد. او در اين نقص و نارسائي مقصر نيست و اگر هم روزي اشتباه كرده و دچار چنين نقص مداومي شود نبايد به خاطر آن سرزنش بشود و شخصيتش خرد و تحقير گردد.
برخي از والدين و مربيان مثلاً به خاطر عدم فرمانبري فرزند يا ضعف درسي او ، براي اين كه دلش را بسوزانند نقص عضو او را به رخش مي كشند ، دل جريحه دار او را مجروح تر مي سازند و خاطره اي را كه طفل اصرار به فراموش كردن آن دارد از نو به يادش مي آورند و در نتيجه روحيه او را مي شكنند و باعث افسردگي اش مي شوند و اين خود خطا و لغزشي است كه سبب پيدايش احساس حقارت در او مي شود.
6- دلسرد كردن: آيا مي دانيد سخنان تلخ و رفتار نابهنجارتان با كودك سبب پيدايش چه دشواري و مسائلي مي شود و چگونه او را از خود دلسرد و بيزار مي كند. چه زشت است كه والدين و مربيان با استفاده از قدرت و حاكميت خود سخناني را بر زبان آورند كه موجب احساس ضعف و ناتواني طفل شود.
كودك كاري انجام مي دهد كه به نظر خود نوعي سرگرمي و اشتغال است. مأيوس و دلسرد كردن كودك از اقدام به يك امر موجب كشتن اعتماد به نفس و از دست دادن اطمينان خواهد شد. او طبعاً تصميم خواهد گرفت كه ديگر به كاري اقدام ننمايد.
7- سرزنش بسيار: از مسائل و عواملي كه اعتماد به نفس را در كودك مي كشد سرزنش هاي مداوم و افراطي است. سرزنش ها ، براي كودك آينده اي هراس انگيز خواهد ساخت و سبب آن خواهد شد كه او امور را با بدبيني بنگرد و بدين ترتيب روزگار حال و آينده اش تاريك شود.
اگر تذكرات شما در اصلاح كودك مفيد نيفتاد و يكي دو بار هم سرزنشش كرديد و مؤثر واقع نشد ، ضروري است سرزنش ها را قطع كنيد و علل و انگيزه هاي آن نابهنجاري يا بد رفتاري را تعقيب كنيد. زيرا در مواردي خود طفل در وضع و موقعيتي قرار مي گيرد كه قادر به اصلاح وضع خود نيست و سرزنش هاي مداوم شما او را بيش از پيش از خود مأيوس مي سازد.
8- شكست دادن ها: ممكن است شما با فرزند خود بازي دوستانه اي داشته باشيد . البته اين كار ، مفيد و ضروري است. در سايه آن مي توانيد به كودك درس بياموزيد ، عيوب او را اصلاح كنيد و... ولي آنچه قابل ذكر است اين است كه اصرار نداشته باشيد كودك در بازي با شما شكست بخورد ، مگر آنگاه كه قصد داشته باشيد از اين طريق راه موفقيتي را به طفل بياموزيد.
شكست كودك از شما ، به ويژه اگر مكرر و مداوم باشد ، سبب آن خواهد شد كه او در توان و لياقت خود شك كند و روح اعتماد به نفس در او كشته شود. ما منكر اين امر نيستيم كه كودك بايد گاهگاهي طعم شكست را بچشد تا به تدريج كار آزموده و ورزيده شود ، ولي اين امر نبايد مكرر شود.
كنترل ها:
در طريق تربيت كودك و پرورش اعتماد به نفس در كودكان ، ضروري است كه آنها را از جهاتي تحت كنترل قرار دهيد. اين كنترل ها درباره همه عوامل و مسائلي است كه در جهت سازندگي و ويراني بناي شخصيت كودكند . از آن جمله اند:
1- كنترل معاشرت: دوستان و معاشران طفل مي توانند نقش مهمي را در زندگي او ايفا كنند . فرزندان ، خواسته و ناخواسته تحت تأثير دوستان خود هستند و خوي و اخلاق آنها را كسب مي كنند.
2- كنترل واردات ذهني: خواندني هاي كودك را از كتاب ، روزنامه ، مجله ، و ديدني هاي او و شنيدني هايش را تحت نظارت داشته باشيد. ببينيد او چه داستاني مي خواند ، چه فيلم هايي را مي بيند و...
3- كنترل حيات شخصي: در اين زمينه بايد آمد و شدها ، زندگي خصوصي و انزواجويي هاي طفل را زير نظر داشته باشيم. گاهي كودك در خلوت است و سرگرم خيالبافي و بزرگ كردن شكست و محروميت خود ؛ و اگر در همان حال بماند ، براي او زيانبخش است و حتماً بايد از آن حالت بيرون آيد.
4- كنترل تظاهرات و سخنان: از همان آغاز زندگي بايد مراقبت داشت كه كودك اسير تظاهر و ريا و تملق و زرق و برق نگردد و اگر حالات و رفتار و يا گفتاري در اين رابطه پديد آيد بايد آن را زير نظر گرفت و جلوگيري كرد. حتي در مورد با هيجانات كودك بايد كوشيد كه تعديل گردد و او بي جهت تسليم آن حالات نگردد.
5- كنترل افسوس ها: در اين مسئله كه كودك در صورت خطا كاري بايد پي به اشتباهش ببرد ، حرفي نيست . مخصوصاً بايد موجباتي فراهم آورد تا او از كرده خود نادم و پشيمان شود. ولي نبايد گذارد تمام فكر و ذهنش هميشه متوجه آن تأسف باشد و تدريجاً افسردگي بر او غالب شود. زيرا در چنان صورتي ، نه تنها اعتماد به نفس او جريحه دار مي شود بلكه شخصيتش خرد خواهد شد.
همراهي ها:
در طريق تربيت طفل و پرورش اعتماد به نفس در او بايد قدم هايي برداشته شود كه برخي از آنها عبارت اند از:
- راهگشايي براي موفقيت كودك و آماده كردن امكانات براي رشد او.
- استفاده از فرصت هايي كه گاهي در مسير زندگي انسان پديد مي آيد و قرار گرفتن در آن موجب رشد است.
- به كارگيري رغبت هاي كودك و در نظر داشتن تمايلات او تا حدي كه موجب غرور و لوسي او نشود.
- حمايت از كودك ، به ويژه زماني كه او با محروميت يا شكستي مواجه شده است.
- ارائه راه هاي تازه براي موفقيت هاي بعدي و دميدن روح اميد براي حركت مجدد او.
- كشف استعدادهاي نهان و به كار انداختن آنها در طريق حركت هاي جديد كودك.
- ايجاد تنوع در زندگي از طريق گرد ش ها ، تفريحات و جابه جايي ها.
- استفاده از غرور كودك براي رشد او و حركت دادن او و ايجاد جرأت و شهامت در او.
- و بالاخره سعي در حفظ روحيه كودك ، احترام گذاري به شخصيت او و شاداب نگه داشتن او.
نشان اعتماد به نفس در كودكان
اين كه آيا فرزند كوچك ما به تناسب سن و رشد ، براين فرض كه مثلاً حدودهفت تا ده ساله ، باشد از اعتماد به نفس كافي برخوردار است يا نه؟ بايد بگوئيم نشاني هايي در اين رابطه وجود دارد كه اهم آنها عبارتند از:
- خود را دوست دارد و براي شخصيت خويش احترام قائل است.
- مي تواند كودكان ديگر را دوست بدارد و حتي در راه آنها گذشت ها و خدماتي داشته باشد.
- در سخن گفتن متين و آرام و برخود مسلط است ، نه لكنت دارد و نه عجله و شتاب.
- در بين جمع حرف خود را مي زند و از شخصيت خود دفاع مي كند.
- چهره اش بشاش و نگاهش مطمئن و به خود اميدوار است و طبعاً دلهره و اضطراب ندارد.
- وظيفه اي را كه به او واگذار مي شود پذيراست و در انجام آن مي كوشد.
- بسيار خجول و منزوي نيست و از افسردگي و يأس به دوراست.
- بيش از اين كه از ديگران متوقع باشد از خود توقع دارد و كار خود را به تنهايي انجام مي دهد.
- به لياقت و مهارت خود تا حدود نسبتاً زيادي مطمئن است.
- در برابر امور و جريانات بي تفاوت نيست، مي كوشد با ملاحظه خود ، گامي در طريق انجام وظيفه بردارد.
- از شكست و محروميت ديگران شادكام نمي شود و سعي مي كند ديگران هم به خوشي دست يابند.
- براي كار و زندگي خود برنامه اي دارد و با نظم و دقت به پيش مي رود ، بدون اين كه دچار عجله شود