پیامهای سلامتی برای هم نوعان در سراسر دنیا
سایت تخصصی سلامت-چنانجه مایل به ازدواج دایم یاموقت هستید به وبسایتsegheh110.blogfa.comمراجعه نمایید
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان

در اینجا مایلم شیوه های عملی دست یافتن به سعادت را به شما هم ارائه دهم

 

مسلم است که باید به این شیوه ها عمل کرد تا به نتیجه رسید.پیشنهادهایی که به عمل درنیایند

 

مانند داروهایی هستند که در دسترس بیمار قرار دارند،اما بیمار آنها را مصرف نمیکند.

 

 

 

پیشنهاد اول : بسیار ساده است اگر خواهان سرور وسعادت هستید از هر آنچه کشندۀ شادی است اجتناب کنید.

 

یکی از این عناصر نفرت است .اجازه ندهید نفرت در قلبتان راه یابد.وقتی که فکری نفرت آلود به ذهنتان راه می یابد

 

آن را زیر پا بگذارید ودر عوض عشق ونیکخواهی را جایگزین سازید.

 

یکی دیگر از عوامل کشندۀ سعادت کینه است.تا زمانی که کینه هایمان را در درون نگه داریم، نمی توانیم به سعادت

 

دست یابیم .زندگی سرشار از رنجش های کوچک ومتعدد است که کینه را می سازد. کینه مانع سعادت است.

 

 

 

پیشنهاد دوم : یکی از بدترین عاداتی که شادی را نابود میکند ، عادت فکر کردن به امور منفی وصحبت کردن در مورد آنهاست .

 

کسی که مثبت می اندیشد وسخن می گوید ، زندگی را سرشار از شادی وسعادت می یابد ، اما بسیاری از ما عادت کرده ایم که زندگی را منفی ببینیم .

 

 فلاکت هایی را پیش بینی می کنیم که ممکن است هیچگاه نصیبمان نشود.

 

 

 

پیشنهاد سوم : قلب خود را از عشق لبریز کنید.عشق به خدا، همنوعان ، پرندگان ، حیوانات ، طبیعت وخودتان .

 

هر جا که عشق حضور داشته باشد ، سعادت نیز وجود خواهد داشت .رستاخیز عشق است که می تواند

 

 همۀ مردم دنیا را از شبهای تاریک نجات بخشد.

 

 

 

پیشنهاد چهارم : هیچگاه حتی یک لحظه بیکار نباشید ووقتتان را به بطالت نگذرانید .

 

کار نکردن ، استراحت نیست. ذهن سرگردان وبیکار ، ذهنی آشفته است .همه وقت فعال باشید.

 

بهترین فعالیت شاد کردن  وآسایش بخشیدن به دیگران است .شادی ای که به دیگران می بخشیم ، به خودمان باز می گردد.

 

در واقع سیر حرکت سعادت ، مداروار است.از ما شروع می شود ، به دیگران می رسد وبه خود ما باز می گردد .

 

 

 

پیشنهاد پنجم : در هر کس خوبیها را ببینید .هیچ کس نیست که از خوبی بی بهره باشد .خوبیهای دیگران را ببینید واز بدیهایشان بگذرید

 

 

 

یشنهاد ششم : همه چیز را به بهترین وجه انجام دهید. هر وظیفه ای را که انجام می دهید بهترینهای وجود خود را نثار آن کنید .

 

وقتی کوچکترین وظایف وکارها رابا تمامیت وکمال انجام ندهیم، اثری نامطلوب بر کل کار جهان می گذاریم .

 

 

 

پیشنهاد هفتم : سرور باشید نه برده . سرور وقایع ، احساسات متلاطم توفنده ،وامیال وخواسته های خود باشید نه بردۀ آنها .

 

پس تسلط بر نفس را بیاموزید .

 

 

 

پیشنهاد هشتم : رها کنید .همه چیز را رها کنید وبه خدا بسپارید . اگر نومید، افسرده ،دلسرد ، آزرده وغمگین هستید ،

 

اگر می بینید که علی رغم تلاشهایتان موفق نشده اید ، رها کنید ، همه چیز را رها کنید وبه خدا بسپارید .

 

بگذارید که خداوند همۀ امور زندگیتان را بر عهده بگیرد . اگر این کار را انجام دهید شاهد معجزات بیشماری خواهید بود .

 

همین حالا به خود بگویید :"رها کن ، همه چیز را رها کن وبه خدا بسپار!" همچنان که این عبارت جادویی را در سکوت یا با صدای بلند

 

تکرار می کنید، راه را برای جاری شدن لطف الهی باز میکنید وآنگاه متبرک خواهید شد .

 

رها کردن اجازه می دهد که خواست خدا جریان یابد ، نور خدا بتابد ، نیروهای الهی فعال شوند ونظم وترتیب الهی ، ذهن ،جسم وزندگیتان را متبرک سازد .

 

 

[ سه شنبه نهم فروردین 1390 ] [ 14:10 ] [ محسن فولادزاده ]
.: Weblog Themes By Pichak :.


چكيده

همه ما هر روز با افراد دشوار سر و کار داريم. گاهي اوقات کافي است در آيينه نگاه کنيم تا يکي از آنها را ببينيم. شما نمي‌توانيد هميشه از افراد مسئله ساز دوري کنيد. شناخت اين افراد و چگونگي برخورد با آنها به شما کمک خواهد کرد تا ارتباطات بهتري داشته باشيد. اين مقاله روشهايي را براي شناخت و برقراري ارتباط با افراد دشوار بيان مي کند.

 

مقدمه

اداره موقعيتهاي دشوار، بخشي از زندگي روزانه ماست. همه ما هرروز با افراد دشوار سر و کار داريم و اين افراد را مي شناسيم. شايد هيچ چيز به اندازه برخورد با اين افراد، خسته کننده و ملال آور نباشد. اين افراد انرژي ما را تحليل مي برند، احساساتمان را تحريک   مي کنند، حوصله همه را سر مي برند و ما را در حالتي نامطلوب قرار مي‌دهند. اين رفتارها در محل کار براحتي مي توانند يک محيط شاد را نابود کنند، کارايي را کاهش دهند و روحيه افراد را پايين آورند. هر يک از ما نيز به نوعي در درون خود شخصيت دشواري را پنهان کرده ايم. گاهي اوقات کافي است در آيينه نگاه کنيم تا آن را بهتر ببينيم. برخي از ما مي‌توانيم اين شخصيت را بخوبي مخفي کنيم اما گاهي در موقعيتهاي رقابتي و شرايط حاد( مثل رانندگي در ترافيک، انجام يک بازي رقابتي و ...) آن را نشان مي‌دهيم.

متاسفانه جامعه به ما ياد داده است که بهترين روش رفتار با افراد مسئله سازي که ما را آزار مي دهند، ناديده گرفتن آنهاست. به همين علت از کودکي آموخته ايم با چنين افرادي معاشرت نکنيم. اما ناديده گرفتن اين موقعيتها به ضرر ماست چرا که نحوه برخورد ما با شخصيت دشوار دروني و ديگر افراد بدقلق هنري است که هر فردي از آن اطلاعي ندارد. برخورد مناسب با اين افراد باعث مي شود از فشارهاي عصبي ناشي از رفتارهاي ناشايست ديگران بکاهيم و کار خود را موثرتر و سودمندتر انجام دهيم.

افراد دشوار( افراد بدقلق يا افراد مسئله ساز) در هر شکل و لباسي ظاهر مي شوند، ولي خصوصيات مشترک همه آنها اين است که رفتار و برخورد آنها هميشه براي يک نفر ايجاد مشکل مي کند. هنگام برخورد با افراد دشوار بايد علائمي را که از خود بروز       مي دهند بشناسيم و ماهيت آن را تشخيص دهيم. به اين ترتيب مي توانيم اثر نامطلوب رفتار آنها را به کمترين حد برسانيم. اين يک واقعيت مسلم است که هنگامي مي توانيم در ديگران نفوذ کنيم که آنها را همانطور که هستند ببينيم نه آنگونه که آنها مي خواهند يا خودمان ميل داريم.

ما بايد حضور افراد دشوار را در زندگي‌مان بپذيريم. الهام گرفتن از تعاليم ديني و آموزه هاي مذهبي در اين مورد به ما کمک مي کند. تمامي انبيا الهي و افراد صالح در جريان انجام رسالت خود همواره با چنين افرادي برخورد داشته اند. رفتار دوستانه و به دور از خشونت آنها، الگوي مناسبي براي برخورد ما با افراد دشوار است. يادگيري کنترل احساسات و واکنشهاي شخصي نيز هنگام برخورد با افراد دشوار اهميت بسياري دارد. بايد از خود بپرسيم چرا اين افراد براي ما مسئله ساز هستند و سعي کنيم نگرش منفي نسبت به اين اشخاص را در خود از بين ببريم، زيرا گاهي اوقات علت رفتارهاي دشوار ديگران، رفتارهاي غير اصولي خود ماست. وقتي با يک فرد دشوار برخورد مي کنيم بايد به اين موضوع توجه کنيم که چه چيز باعث مي شود يک نفر چنين گفتار و رفتاري داشته باشد، در اين صورت در موقعيتي قرار مي گيريم که نه تنها مي توانيم شرايط دشوار را کنترل کنيم، بلکه طرف مقابل را نيز ياري مي دهيم مشکل خود را حل کند.

انواع اشخاص مسئله ساز و روش برخورد با آنها

شما هميشه نمي توانيد از افراد مسئله ساز دوري کنيد. شناسايي انواع رفتارهاي مسئله ساز به شما کمک مي کند تا به نحو مطلوب موقعيتهاي دشوار را بخصوص در سازمان اداره کنيد. طبقه بنديهاي مختلفي از انواع رفتارهاي دشوار در مقالات و نوشته هاي گوناگون انجام شده است. در اين مقاله سعي شده است تا با بهره گيري از منابع مختلف، انواع عمده افراد دشوار وبدقلق و روش برخورد با آنها مورد بررسي قرار گيرد. به طور کلي مي توان انواع اصلي افراد دشوار را به صورت زير طبقه بندي کرد:

1- زورگو و متخاصم

اين شخصيت عصباني و متخاصم است و عصبانيت خود را با اعمال زور نشان مي دهد. خصومت، کينه توزي، استفاده از کلمات نيشدار، امتناع از کارهاي گروهي وخودپسندي و تکبر از جمله ويژگيهاي اين افراد است. آنها دلشان مي خواهد هميشه غالب و مسلط باشند و سعي مي کنند با توسل به هر شيوه و روشي به خواسته هاي خود برسند.

راه حل: درمقابل آنها بايستيد، اما سعي نکنيد با آنها بجنگيد. هرگز رفتار آنها را تحمل نکنيد بلکه در مقابل آنها قاطع، محکم، جسور و با اعتماد به نفس باشيد.

2- هميشه شاکي

از نظر اين افراد تنها چيزي که زندگي به آنها عطا کرده، بدشانسي است. آنها به جاي پيدا کردن راه حل براي مسائل و مشکلات، عادت کرده اند که شکايت کنند و بهانه بگيرند. نگرشهاي اين افراد مسموم و متاسفانه بيماري آنها واگير است.اين افراد بندرت سعي مي کنند شرايط ناخواسته را تغيير دهند، در عوض دائم دقيقا مثل بچه اي که به او اجازه کاري داده نمي شود رفتار مي کنند. اجازه ندادن باعث منفي بافي او مي شود. جمله معروف آنها اين است: « هيچ کس مرا دوست ندارد».

راه حل: به اين افراد نشان دهيد که مسائل آنها را مي بينيد و مي شنويد، زيرا آنها به محيط حمايتي و تشويق احتياج دارند. همچنين بايد سطح فشار و استرس را براي اين افراد پايين آورد. علاوه بر اين به آنها اجازه شکايت کردن ندهيد، مگر زماني که راه حلي براي مشکل پيش آمده داشته باشند.

 

 

3- وسواسي و کمال گرا

اين افراد دلشان مي خواهد کارها به بهترين نحو ممکن انجام گيرد. چنين افرادي درعين حال که ممکن است خسته‌کننده و ملال آور به نظر رسند، اما داراي مهارتهاي تجزيه و تحليلي اند که مستلزم توجه زياد به جزئيات است. استانداردهاي عملکرد اين افراد در سطح بسيار بالايي قرار دارد. در برخي مواقع کار خوبي که توسط ديگران مورد تمجيد واقع مي شود از نظر اين افراد قابل قبول نيست. جمله معروف آنها اين است:« اين کار    مي توانست بهتر انجام شود».

راه حل: در صورتي که در برخورد با اين افراد، واقعيتها و منطق را ارائه دهيد، مي توانيد بهترين بهره را از آنها ببريد. در عين حال حرفهاي اين افراد را درباره بهتر انجام شدن کارها جدي نگيريد. آنها معمولا نقاط ضعف خودشان را بيان مي کنند نه نقاط ضعف شما را. سعي کنيد با اين افراد به گونه اي کار کنيد تا بتوانند انتظارات واقعي براي خود و ديگران داشته باشند و مطابق انتظارات واقعي عمل کنند.

4- افراد يخي

اين افراد براي تغيير آمادگي ندارند وهر تغييري – هر چند کوچک – مي تواند آنها را نگران و آشفته سازد و آغازي براي رفتار منفي در آنها باشد. جمله معروف آنها اين است:« راه قديمي بهتر است».

راه حل: در مقابل اين افراد صبور باشيد، زيرا ممکن است در مسير انجام تغييرات مانع تراشي کنند. اين افراد را در تغيير درگير کنيد يا از تغييرات تدريجي براي ايجاد فرصت مناسب براي آنها استفاده كنيد.

5- افراد بسته

راههاي برقراري ارتباط با اين افراد مسدود است. اين افراد بسيار تودار و ديرجوش هستند و تنهايي و خلوت را به بودن در ميان جمع ترجيح مي دهند. آنها هرگز درباره تفکرات و احساسات خود صحبت نمي کنند و به همين دليل ارتباطات محدودي دارند. « حوصله ندارم» يا « فعلا وقت ندارم» از جملاتي است که آنها براي فرار از جمع از آن استفاده    مي کنند.

راه حل: براي برقراري ارتباط با اين افراد بايد حوصله کنيد. ممکن است مدتي طول بکشد تا اين گونه افراد احساس راحتي بکنند و با شما راحت تر و بهتر برخورد کنند. هنگام صحبت با اين افراد از سوالات باز استفاده کنيد و آنها را به شرکت در بحثها تشويق کنيد.

6- کم حرف و منفعل

اين افراد زياد سخن نمي گويند. حتي اگر اصرار کنيد، فرياد بکشيد يا از آنها خواهش کنيد، جوابي بيشتر از آري يا خير نخواهيد شنيد. اين افراد حتي زماني که بايد از حقوق خود دفاع کنند، ساکت مي‌مانند. در نتيجه غالباً مورد ظلم قرار مي گيرند. فرد منفعل هميشه احساس ناامني مي کند واعتماد به نفس بسيار پاييني دارد. آنها غالباً از شرکت در تصميم گيريها امتناع مي كنند و يا نظري ارائه نمي دهند.

راه حل: اين افراد شديداً به اعتماد به نفس و حمايت احتياج دارند و بايد بطور مستقيم از آنها انجام اموري را که مي توانند انجام دهند خواسته شود. تشويق نيز در ايجاد اعتماد به نفس آنها بسيار موثر است.

7- افرادي كه مي گويند: «کار من نيست»

اين افراد دائم از زير بار قبول مسئوليتهاي بيشتر شانه خالي کرده و منفي بودن خود را با رد کردن انجام کارهايي که بايد برعهده بگيرند، ظاهر مي کنند.

معمولاً دوستان و همکاران اين افراد بايد کارهاي مربوط به آنها را انجام دهند و اين در حالي است که اين افراد انجام آن کارها را جزء وظايف آنها مي دانند نه وظايف خودشان_ جمله معروف آنها اين است: «‌اين کار جز وظايف و شرح شغلي که من بايد انجام دهم نيست».

راه حل: سعي کنيد شرح شغل اين افراد را واضح و روشن در اختيار آنها قرار دهيد، تا جايي براي توجيهات آنها باقي نماند. بازرسي و کنترل غير محسوس نيز در برخي مواقع مي تواند کارساز باشد.

 

 

8- شايعه پراکن ها

اين افراد از شايعه بعنوان سلاح قوي جهت کنترل روي ديگران و محيط استفاده مي کنند. آنها با پخش شايعه و درگير کردن ديگران در مسائل مربوط به آن لذت مي برند و احساس مهم بودن مي کنند. جمله معروف آنها اين است: « اجازه بده من بگويم چه اتفاقي دارد مي افتد».

راه حل: بهترين راه جلوگيري از شايعه سازي در سازمان، دادن اطلاعات و حقايق لازم و کافي به افراد است. وقتي افراد سازمان از کليه اطلاعات مربوط به مسائل سازمان آگاهي داشته باشند، به شايعه و افراد شايعه پراکن توجهي نمي کنند. در نتيجه انگيزه اي براي اين افراد بمنظور ايجاد شايعه و پخش آن باقي نمي ماند.

9- افراد منفي گرا

اين افراد نگرش بدي نسبت به دنيا دارند. آنها فکر مي کنند که دنيا بر سرشان خراب شده است. آنها از شيوه انجام امور ناراضي هستنــد و مهم نيست شماچقدر تلاش کنيد تا کاري برايشان انجام دهيد. در واقع اين افراد هميشه نيمه خالي ليوان را مي‌بينند و براي انجـــام يک کار بيشتر بر عواقب منفي آن تأکيد دارند تا نتايج مثبت. اين افراد اعضاي خوبي براي کارهاي گــــروهي نيستند. جمله معروف آنها اين است:« من مي دانـم اين کار شدني نيست».

راه حل: تغيير نگرش افراد منفي گرا کار آساني نيست. اما شما بايد آنها را مجبور به تطبيق با عادتهاي مثبت کنيد تا از عادتهاي منفي دور شوند. ايجاد تفکرات مثبت و نشان دادن نتايج خوب کارهايي که او اميدي به انجام آنها نداشته است، مي تواند به اين اشخاص کمک کند.

10- افراد غير متعهد

اين افراد آن‌قدر براي انجام کاري بهانه مي آورند تا شخص ديگري آن را انجام دهد و يا آن‌قدر در انجام تصميمي تعلل مي کنند که ارزش آن از بين مي رود. آنها کار خود را بطور جدي انجام نمي دهند، زيرا کار براي آنها اولويت ندارد. انجام امور شخصي و پرداختن به مسائل غير کاري براي آنها مهمتر از انجام کارهاي سازماني است. جمله معروف آنها اين است: « او مي تواند منتظر شود».

راه حل: دليل اصلي تأخير و تعلل آنها را سوال کنيد. اين افراد معمولاً احتياج به اهداف و استانداردهاي واضح و انتظارات رسمي دارند و اينها بايد به او ابلاغ شود. همچنين آنها به يک سيستم نظارتي بسته نيازمندند تا نتوانند براحتي از زير کار شانه خالي کنند.

11- افراد هميشه منتقد

اين افراد هميشه با کلمات نيشدار و انتقادات بي‌مورد خود، ديگران را آزار مي‌دهند.آنها درباره هر ايده اي، انتقادات خاص خود را دارند؛ چه آن ايده، خوب باشد يا بد_ هدف اين افراد مخالفت با تمام چيزهايي است که گفته مي‌شود. آنها هر جا مي روند مشکلات را پيدا مي کنند. جمله معروف اين افراد اين است:«ايده بدي است».

راه حل: در مذاکره و گفتگو با افراد انتقاد کننده بر اطلاعات تمرکز کنيد. از آنها درباره علت انتقاد و مخالفتشان سوال کنيد و هميشه آنها را براي اطلاعات بيشتر تحت فشار قرار دهيد. هرگز رفتارهاي نامناسب چنين افرادي را تأييد نکنيد.

12- افراد خودخواه

افراد خودخواه، هميشه مي خواهند راه خود را ادامه دهند و فکر مي کنند همه چيز را    مي دانند. در واقع اين افراد مي خواهند نداشتن امنيت خود را به گونه اي پنهان کنند.

راه حل: با اين افراد تنها بر اساس حقايق و واقعيتها رفتار کنيد. قبل از ملاقات با آنها تمام اطلاعات مورد نياز را بدست آوريد و خود را براي پاسخ به سوالات آنها آماده کنيد. به ياد داشته باشيد برخورد تهاجم آميز يا تسليم در برابر آنها کارساز نخواهد بود.

13- افراد فداکار( قرباني)

اين افراد قلب خونين سازمان هستند. آنها زود سرکار مي آيند و دير مي روند و يار و پشتيبان همکاران و دوستانشان هستند. ازآنها هرکاري که بخواهيد انجام مي‌دهند، زيرا اين افراد معمولاً به دليل مسائل شخصي ترجيح مي دهند بيشتر اوقات زندگي خود را در محيط سازمان بگذرانند. در صورتي که از خدمات آنها قدرداني نکنيد، منفي گري آنها آغاز مي شود. جمله معروف افراد فداکار اين است:« من زندگي ام را وقف اين شرکت کردم، ولي براي هيچ کس مهم نيست».

راه حل: به حرفهاي اين افراد گوش دهيد و به آنها نشان دهيد که وجودشان تا چه اندازه براي سازمان اهميت دارد. از تلاشها و همکاري آنها صميمانه قدرداني کنيد و اين کار را در حضور ديگر کارکنان انجام دهيد.

14- افراد خود سرزنش کن

اين افراد همواره كمبودهايي را در عملکرد کاري و رفتاري خود مي يابند و دائم خود را ملامت مي کنند. آنها از هيچ يک از جنبه هاي زندگي شخصي و کاري خود راضي نيستند. جمله معروف آنها: « من توبيخ خواهم شد. من مي توانستم اين کار را بهتر انجام دهم».

راه حل: اعتماد به نفس آنها را بالا ببريد و از کارهاي مثبت و خوب آنها قدرداني کنيد. به آنها نشان دهيد آن‌طور که خودشان فکر مي کنند بي دست و پا و کار خراب کن نيستند.

15- افراد پرحرف

اين افراد به قدري حرف مي زنند که اجازه صحــــبت به افراد ديگر نمي دهند. جالب اينجاست کـه بيشتر حرفهاي آنها اصلاً ربطي به موضوع مورد بحث ندارد و صرفاً از دست دادن وقت و زمان مفيد است.

راه حل: برخورد با اين افراد اين است که به آنها تنها چند دقيقه فرصت صحبت کردن داده شود. در صورتي که باز هم به حرف زدن ادامه دادند، به هيچ وجه رفتار آنها را تحمل نکنيد. به آنها بگوييد، بايد برويد و فرصتي براي گوش دادن به حرفهاي آنها نداريد.

16- افراد نامنظم

اين افراد در انجام وظايف و شركت در جلسات، نظم و ترتيب را رعايت نمي كنند ونوعي آشفتگي در رفتار و کردار آنها ديده مي شود. آنها دائم به دنبال وسائل خود مي‌گردند و هميشه در جلسات تأخير دارند.

راه حل: براي برخورد با اين افراد نظم و انضباط را عامل مهمي در ارزيابي عملکردشان اعلام کنيد و آنها را به مرتب بودن تشويق کنيد.

17- افراد بي مسئوليت

اين افراد تحمل قبول مسئوليت يا توبيخ بابت اشتباه را ندارند. آنها از زير بار مسائل شانه خالي مي كنند و انگشت اتهام خود را هميشه به سمت ديگران نشانه مي روند. جمله معروف آنها اين است: « من اين کار را نکردم، فلاني آن کار را انجام داد».

راه حل: با آنها قاطع برخورد کنيد و بطور مستقيم اشتباهشان را با دليل برايشان توضيح دهيد تا نتوانند اشتباه را به ديگري منتقل کنند.

 

18- افراد پوست تخم مرغي

اين افراد بسيار حساس هستند و بي‌اهميت ترين مسائل آنها را ناراحت مي‌کند. روحيه حساس آنها باعث مي شود ديگران در برخورد با آنها بسيار محتاط باشند و از برقراري ارتباط با آنها احساس راحتي نکنند.

راه حل: بازخورد، به اين افراد بايد سريع و مستقيم نباشد، بلکه به آرامي و با توجه به شخصيت آنها باشد. در برقراري ارتباط با آنها شخصيت حساسشان را در نظر بگيريد.

 

19- افراد ريزنگر

اين افراد همواره مي گويند:« من احتياج به چک کردن مجدد کار دارم، شايد چيزي از زير دستم رد شده باشد.» آنها به جزئي‌ترين و ريزترين موارد يک مسئله توجه مي کنند و گاهي به خاطر يک مسئله کوچک اوقات ديگران را تلخ مي كنند.

راه حل: آنها را عادت دهيد در کنار توجه به جزئيات به مسائل کلي و اصلي توجه کنند. آنها بايد ياد بگيرند کليات و جزئيات را با هم در نظر بگيرند و به دليل مسائل جزئي کل پروژه را به تأخير و خطر نياندازند.

20- افراد خيلي خوب

اين افراد به نظر مي رسد که با شما موافق هستند، اما چنانچه کاري را که آنها از شما خواسته اند انجام ندهيد، مسئله ساز مي شوند.

راه حل: اين افراد به تأييد بسيار نياز دارند. به آنها نشان دهيد، دوستشان داريد و برايشان ارزش قائليد.

نکاتي در برخورد با افراد دشوار

همه افراد در برخي شرايط غير قابل پيش بيني و تحريک پذير مي شوند. در برخورد با افراد مسئله ساز موارد زير را همواره به خاطر داشته باشيد:

- تفاوتهاي افراد را بيشتر و بيشتر بشناسيد. تفاوتها همواره منجر به اصطکاک مي شود. اگر تفاوت ميان انسانها را يک موهبت- نه يک مسئله- بدانيد، مي توانيد به خوبي موقعيتهاي دشوار را اداره کنيد.

- مطمئن باشيد که همه افراد سازش و هماهنگي را دوست دارند. اين انديشه که ديگران به دنبال تحقير و صدمه زدن به ما هستند، درست نيست. مطمئن باشيد همه توافق و يکدلي را دوست دارند. با اعتقاد به اين مسئله شما فرصت پيدا مي کنيد، درهاي گفتگو را براي رسيدن به توافقات دوجانبه باز کنيد.

- باور کنيد که مي توانيد در کنار افراد مسئله ساز بدون تنش و اصطکاک کار کنيد. شما ممکن است که با افراد دشوار دوست و صميمي نباشيد، اما مي توانيد با آنها رفتار مسالمت آميز داشته باشيد. سعي کنيد به خواسته هاي هم احترام بگذاريد.

- در تله افراد دشوار گرفتار نشويد. وقتي ديگران به گونه اي رفتار مي کنند که شما عصباني و خشمگين مي شويد، در واقع شما را در تله خود گرفتار کرده اند. ما اغلب در تله رفتارها، گفتارها، لبخندها و نگاههاي افراد گرفتار مي شويم. نبايد اجازه دهيم رفتارهاي افراد مسئله ساز، ما را در کنترل رفتارمان دچار مشکل سازد و آنها را بر ما مسلط گرداند.

- گوش کنيد؛ گوش کنيد؛ گوش کنيد_ وقتي ديگران بدانند شما حرفهاي آنها را        مي شنويد و به مسائلشان اهميت مي دهيد، کمتر رفتارهاي دشوار را از خود بروز مي‌دهند.

- براي ايجاد رابطه بهتر افراد را با نام صدا بزنيد(نام هر فرد گرمترين آهنگي است که او مي شنود و دوست دارد بشنود).

- افراد را سرزنش نکنيد. سرزنش افراد، آنها را براي بروز رفتارهاي مسئله ساز مستعد    مي سازد.

- مراقب بلندي و لحن صدا و زبان بدن خود باشيد. استفاده از زبان بدن به شما کمک مي کند ارتباط بهتري را با ديگران برقرار سازيد. با برقراري ارتباطات عميق و اصولي، فرصت کمتري براي نشان دادن تعارضات و رفتارهاي دشوار ايجاد مي‌شود.

- از به کار بردن کلمات زير پرهيز کنيد: بايد، ولي، من مي خواهم...، متاسفم، نمي‌تواني و......

- اگر طالب صداقت هستيد با ديگران نيز صادقانه برخورد کنيد و به تعهدات خود عمل کنيد.

- استفاده از کلمات جادويي را بياموزيد. در دامنه لغات ما، کلمات زيادي وجود دارند که اثرات فوق العاده اي بر جاي مي گذارند. اين کلمات را بيابيد و از آنها استفاده کنيد.

- فنون مذاکره را ياد بگيريد چرا که موفقيت در زندگي امروز در گرو ارتباطات خوب است و مذاکره در اين راه به شما کمک مي‌کند.

شنبه 7 مرداد 1391برچسب:استرس کمتر = عمر بیشتر, :: 14:59 ::  نويسنده : عبدولله

استرس احساسی قدرتمند و طاقت فرسا است. میتوانید از افرادی که تجربه اش را داشته اند، سوال کنید. اگر مدت زیادی این اضطراب ها و نگرانی های موجود در زندگیتان را در خود نگاه دارید، این فشارهای روحی ممکن است به پیری زودرس و انواع بیماری ها مثل فشارخون و مشکلات گوارشی  بیانجامد.

 

تحقیقات نشان داده است که خانم ها بیشتر از آقایون دچار ناراحتیها و مشکلات عصبی میشوند. یکی از دلایل این مسئله میتواند این باشد که آقایون معمولاً به طرق مختلف استرس را از بدن بیرون می کنند، ممکن است آن را با همکارانشان در میان بگذارند یا وقتی مسیر اداره تا خانه را رانندگی می کنند مقدار زیادی از این فشار کاهش می یابد و یا حتی وقتی بین کار برای ناهار بیرون می روند به دفع این استرس و فشار کمک می کنند.

 

وقتی برای داشتن یک زندگی شاد و خوشبخت کنار همسر و فرزندانمان هدفمند باشیم، دیگر اجازه نخواهیم داد که فشارهای روحی و جسمی تاثیر منفی روی ما بگذارد. متاسفانه، فشاری که معمولاً پدرها و مادرها برای مراقبت کردن از فرزندان و گرداندن چرخ زندگی متحمل می شوند، دیگر وقتی برای رسیدگی و مراقبت از خودشان به آنها نمی دهد. هرچند که امیدوار بودن به کاهش فشارهای روحی ممکن است بسیار کمک کننده باشد، اما بهتر است که طریقه مقابله با این فشارها و راه کنترل خود در زمان رویارویی با مشکلات  را یاد بگیریم.

 

معمولاً وقتی خسته و در هم شکسته اید، داشتن فشارهای عصبی امری کاملاً طبیعی است. اگر بگذارید که این فشارها از میان برود و دوباره تعادل خود را به دست آورید، زندگیتان تفاوت بسیاری خواهد کرد و می توانید سالم تر و راحت تر به زندگی خود ادامه دهید. با رعایت چند نکته در این زمینه می توانید نیروی تازه ای به جسمتان داده و به کنترل فشارهای عصبیتان کمک کنید.

 

 

بهانه نیاورید

 

استرس می تواند پشت نقاب های مختلفی پنهان شود. "دیشب خوب نخوابیدم چون همسرم یکسره خر و پف می کرد" یا "از گرما سردرد گرفته ام" اینها فقط روش های متداول برای درست کردن بهانه به دلیل وجود استرس و فشار عصبی است. سعی کنید علائم ایجاد استرس را دریابید تا بتوانید به موقع وارد عمل شده و با این فشارهای عصبی مقابله کنید.

 

متعجب خواهید شد اگر بفهمید که چطور این فشارهای عصبی به همه جوانب زندگیتان رخنه خواهد کرد. در این مواقع سعی کنید از مسکن های سردرد استفاده کرده و بخوابید. به میزان انرژیتان  و قدرت تمرکزتان دقت کنید. ببینید وقتی برای بیرون رفتن با دوستان برای ناهار بهانه می آورید به این دلیل است که خسته اید یا خیر.

 

به چهره تان دقت کنید

 

فقط نبودن لبخند روی لبانتان دلیل بر داشتن استرس نیست. شناسایی علائم جسمی استرس ممکن است تا حد زیادی به شما برای مقابله با آن کمک کند. محققان می گویند که در هنگام داشتن فشارهای عصبی گردش خون در دور لبها و چانه کمتر می شود و به همین دلیل باعث به وجود آمدن جوش و آکنه در آن قسمت ها می شود. استرس می تواند باعث کم پشتی مو هم شود. پزشکان معتقدند که فشارهای عصبی باعث تغییرات ناگهانی وزن بدن هم می شود. همچنین به شکنندگی و بد شکل شدن ناخن ها نیز می انجامد.

 

برای بیرون رفتن وقت بگذارید

 

روزانه، وقتی بگذارید و بیرون بروید، تا بتوانید تا حدی فشارهای عصبی را فراموش کرده، دوباره خود را با اهدافتان و احساساتتان هماهنگ کنید. کار کردن تنها باعث نخواهد شد که شما به آرامش روحی و جسمی مورد نیاز بدن  برسید. مهم نیست که چه کاری انجام می دهید، کتاب می خوانید، در وان حمام استراحت می کنید یا برای پیاده روی می روید، مهم فقط این است که کاری که انجام می دهید جزء برنامه روزانه تان نباشد.  

 

محیط های آرام ایجاد کنید  

 

مکان های آرام و موسیقی ملایم محیطی آرام و بی صدا ایجاد خواهد کرد که به شما برای مقابله با فشارهای عصبی کمک می کند. تزیین خانه خود را با انواع شمع ها و عطریات با بوهایی طبیعی محیطی آرام ایجاد کرده و به شما آرامش می دهد. سعی کنید زمانی از روز را به تنهایی و در آرامش روی صندلی بنشینید و استراحت کنید. میتوانید به موسیقی های ملایم و آرامش دهنده نیز در اتاقی کم نور گوش دهید.

 

درست تنفس کنید

 

برای سالیان متمادی فرهنگ های شرقی از تنفس صحیح به عنوان ابزاری برای دفع استرس استفاده می کردند. بنا بر تحقیقات متخصصین، 8 تا 10 نفس در دقیقه کاملاً طبیعی است اما 15 بار یا بیشتر نفس کشیدن نشان می دهد که شما دچار فشار و استرس هستید. سعی کنید در این موقعیت ها نفس های عمیق تری بکشید و بدنتان تفاوت را احساس خواهد کرد

 

مدیتیشن

 

مدیتیشن یکی از راه های بسیار عالی برای مقابله با استرس شناخته شده است و کمک می کند که فشارهای عصبی از بدنتان خارج شود. حتی برای کمتر از 10 دقیقه هم که شده سعی کنید در روز برای این کار وقت اختصاص دهید و خواهید دید که چه تاثیر شگرفی روی شما می گذارد. مدیتیشن همچنین به پایین آوردن ضربان قلب و فشار خون نیز کمک می کند.

 

دستگاه های سخن گو را از برق بکشید

 

برای مدتی سعی کنید همه آنچه را که سر و صدا ایجاد می کند و صحبت می کند را خاموش کنید. تلویزیون، رادیو، کامپیوتر، تلفن و ... همه را از برق بکشید تا محیطی کاملاً آرام و بی صدا ایجاد کنید. این تغییر، فکر شما را از همه آشفتگی ها آزاد می کند و آن را وادار می کند که با خود حرف بزند.

 

بخندید

 

برای افرادی که دچار استرس و فشارهای عصبی هستند توصیه می شود که زندگی را جدی نگیرند. سعی کنید خنده را وارد زندگی خود و اطرافیانتان کنید. خنده تاثیر بسیار مثبتی روی سلامتی شما داشته و همانطور که از قدیم گفته اند: خنده بر هر درد بی درمان دواست.

 

اگر زندگی را سبک بگیرید، همه چیز ساده تر خواهد شد و این تاثیر بسیار خوبی روی اطرافیانتان هم خواهد گذاشت و از استرس و فشارهای عصبی اطرافیان هم کم خواهد کرد. تاثیر بسیار خوبی روی بچه ها نیز خواهد گذاشت و باعث می شود که آنها هم از شما الگو بگیرند. به خاطر دارم که پزشکی می گفت بهترین هدیه ای که می توانید به فرزندانتان بدهید این است که با او بخندید. اگر جدی و عصبی باشید، بچه شما نیز همانطور خواهد شد.

 

راه حلی برای استرستان پیدا کنید

 

مهم است که بدانید اینکه مداوماً به یک مشکل فکر کنید راه حلی برای آن مشکل نخواهد بود و فقط استرس بیشتر به وجود خواهد آورد. سعی کنید که منشاء استرستان را پیدا کنید و روی آن کار کنید تا بتوانید راه حلی برای آن پیدا کنید. میتوانید با دوستان نزدیک و خانواده نیز در این رابطه مشورت کنید. آنها حتماً کمکتان خواهند کرد.  

 

خود را رها کنید

 

اگر بخواهید این فشارهای عصبی را همه جا با خود ببرید، مانند مسابقه فوتبال فرزندتان یا وقتی با دوستی برای ناهار بیرون می روید، باعث خواهد شد که هیچوقت به آن آرامش مورد نیاز بدن برای از بین بردن آن فشار روحی نرسید. سعی کنید خود را از همه چیز آزاد کنید. آنچه را که باعث ناراحتیتان می شود را فراموش کنید و محیطی آرام برای خود ایجاد کنید.

 

برای بعضی افراد رفتن به باشگاه های ورزشی بسیار به از بین رفتن فشارهای عصبیشان کمک می کند. بعضی دیگر با کار کردن فشارهای خود را فراموش می کنند. ببینید شما چطور می توانید مشکلات را فراموش کنید. فعالیت ها و کارهایی را انجام دهید که به شما برای از بین رفتن فشارهای عصبیتان کمک می کند.

اکثریت مردم دوست دارند که برای همه شناخته شده باشند. همه دوستشان داشته
باشند و بتوانند روی همه تاثیر بگذارند. دوست دارند وقتی حرفی می زنند مورد
توجه دیگران قرار گیرند. در کل توجه را همه دوست دارند اما برخی خیلی زیاد
دوست دارند. از این رو گاهی دست به کارهایی می زنند که شاید به نظر خودشان
ایجاد جلب توجه کند و بتوانند از این طریق دوست داشتنی شوند اما همین سری
کارها گاهی نه تنها باعث دوست داشتنی تر شدن نمی شود، بلکه ممکن است باعث
ایجاد تنفر در دیگران گردد.

از جملۀ کارهایی که افراد فوق الذکر انجام می دهند می توان به مدلهای عجیب
و غریب لباس و مو در محلهای نامتناسب، گفتار ناپسند در مقابل جمع، نشان
دادن توانایی های بالقوه، گاهی دعوا و بحث و جدل و گاهی مسخره کردن دیگران
اشاره کرد.

حتما شما هم این گونه افراد را زیاد دیده اید.

و اما راههایی برای دوست داشتنی شدن:

کار خاصی نکنیم و همانگونه که هستیم باشیم و به واسطۀ اعمال عجیب و غریب،
باعث جلب توجه دیگران نشویم.

ادب و احترام همیشه باعث جلب توجه و علاقۀ دیگران است.

بیهوده حرف نزنیم و فقط وقتی که جای حرف زدن ماست، جمله ای بگوییم.

پاکی و زیبایی، یکی از رموز تاثیرگذاری است.

دیگران را به سخره نگیریم چرا که باعث تنفر جمع نسبت به خودمان می شویم
زیرا افراد خود را به جای فرد مورد تمسخر قرار گرفته می گذارند.

شاید مطرح کردن چند راهکار فوق برای خوانندگان فهیم و کاملی همچون شما کمی
احمقانه به نظر برسد اما اینطور نیست. حقیقت همین است. نیازی به فرمولهای
پیچیده و استفاده از ادکلن های عجیب نیست. سادگی عین زیبایی است. لئوناردو
داوینچی می گوید: Simplicity is the ultimate sophistication یعنی سادگی و
بی آلایشی نهایت کمال است. یک ظاهر ساده دلالت بر ذهنی ساده دارد و ذهنی
ساده یعنی عاری از آلودگی. لذا از آنجا که زیبایی جذب زیبایی میشود و هرگز
جذب آلودگی نمی شود، اذهان زیبا را به سوی خود جذب کرده و باعث دوست داشتنی
شدن (!) می شویم.

 

 

 

 ۱ – همیشه برای این که بهترین نتیجه را از بحث و مجادله بگیرید، سعی کنید از شرکت در آن بپرهیزید .
۲ – به عقاید دیگران احترام بگذارید و هرگز از عبارت « تو اشتباه می کنی » استفاده نکنید .
 ۳ – اگر خطایی از شما سرزد، با قاطعیت به آن اعتراف کنید و اعتماد به نفس داشته باشید و بدانید که « انسان جایز الخطاست » .

 ۴ – همیشه صحبت های خود را دوستانه آغاز کنید .
 ۵ – به گونه ای رفتار کنید که همیشه دیگران تأییدتان کنند .
 ۶ – سعی کنید از راه های مناسبی برای کسب آرامش استفاده کنید تا دیگران برای شریک شدن در آرامشتان به سوی شما بیایند .
۷ – اجازه بدهید همیشه دیگران بیش از شما صحبت کنند .
۸ – خالصانه به هر اتفاقی از دید دیگران نگاه کنید و تک محور نباشید .
۹ – باورها و علایق سایرین را همانگونه که هستند بپذیرید چرا که هرکس از دید خود بهترین است .
 ۱۰ – همواره به سوی انگیزه های بهتر و قوی تر بروید، تا بهترین باشید .
؛
10همواره باورهایتان را پیش روی خود مجسم کنید و چالشظهای زندگی را با آغوش باز پذیرا شوید تا برای دیگران یک نمونه و الگو باشید.

شکست" نقطه ی مقابل "موفقیت" نیست. ترجیحاً باید اظهار داشت که بهتر است نقطه ی متضاد موفقیت را عواملی نظیر بی تفاوتی و سهل انگاری در نظر بگیریم چراکه بی تفاوتی و بی مسئولیتی می تواند ما را در جاده توهم و بی میلی قرار دهد. در این شرایط بیهوده تلاش می کنیم و اهداف غیر واقعی برای خود قائل می شویم و متاسفانه نمی توانیم به خواست های خود جامه ی عمل بپوشانیم. از سوی دیگر اگر  بخواهیم موفقیت را بررسی کنیم باید اذعان بداریم که مقوله مذکور صرفاً در "رسیدن" و "ثمر یافتن" است که می تواند معنا پیدا کند.

 

اصلاً مهم نیست که با چه نوع محدودیت هایی روبرو هستیم و یا چه حدودی در پیش رویمان وجود دارد؛ اگر بخواهیم بر روی محدودیت ها و موانع برچسب شکست بزنیم، با این کار خود ارزش ذاتی و وجودیمان را از بین می بریم و توانایی تغییر شرایط را از دست خواهیم داد. باید توجه داشت که هنر فائق آمدن بر محدودیت ها را بیشتر میتوان به عنوان یک تمرین معنوی و روحانی در نظر گرفت. این امر به شما ارزش، احترام، و شان خاصی عطا می کند، و سبب می شود که خودتان را به عنوان یک پیشرو در مسیر سفر به سوی کسب موفقیت های بیشتر ببینید.

 

بسیاری از افراد قضاوت های نا آگاهانه و نسنجیده ای از خود و توانایی هایشان دارند و قادر نیستند که تصویر مناسبی از شخصیت فردیشان در ذهن بسازند. این قبیل افراد مسیر صحیح معنوی زندگی خود را پیدا نکرده اند و در برخی موارد شاهد آن هستیم که پس مانده های عاطفی مسموم گذشته را به دوش میکشند و به هیچ وجه قادر به زمین گذاشتن آنها نیستند. عموماً ماهیت وجودی افراد از دو جزء تشکیل می شود. از یک طرف قسمتی از وجودتان هست که به شما اجازه پیش روی نمی دهد و از سوی دیگر قسمت دیگری از وجودتان هم هست که شما را تشویق می کند تا موقعیت های جدید را در آغوش بگیرید. نیکوست تنشی که میان این دو جزء ایجاد می شود را نه تنها به منزله ی یک امتیاز ویژه محسوب کنید، بلکه باید آنرا به عنوان نوعی عرصه ی مولد که حاوی گونه ای تعادل و آرامش است نیز در نظر بگیرید. این قابلیت به شما کمک میکند تا بتوایند ارزیابی دقیقی از خواست ها و نیازهای خود داشته باشید.

 

البته رسیدن به تعادل و آرامش مبحثی نیست که بتوان به راحتی و با سرعت زیاد به آن دست پیدا کرد. برای رسیدن به مطلوب خود باید یک روند معقول آن هم در یک بازه ی زمانی معین را طی کنید. اصولاً طبیعت پالایش و پاکسازی روح بدین شرح است: تبدیل کردن همه ی محدودیت ها و تاریکی ها به روشنایی. همچنین طبیعت شفا و بهبودی نیز این چنین است: ریشه کن کردن علائم و الگوهای اخلاقی و رفتاری دست و پا گیر و روشن کردن این مطلب که چه کسی هستیم و چه کسی می خواهیم باشیم.

 

اما مسئله ای که باید بیش از پیش به آن توجه داشت این است که "شکست" متضاد "موفقیت" نیست. ترجیحاً می توان اظهار داشت که نقطه ی مقابل موفقیت، چیزی نیست جز بی تفاوتی و سهل انگاری. به این خاطر که بی تفاوتی ما را در جاده ی سهل انگاری و بی مسئولیتی قرار می دهد، سبب می شود تلاش بیهوده به خرج دهیم و اهداف غیر واقعی برای خود در نظر بگیریم. موفقیت سراسر رسیدن و ثمر گرفتن است. گاهی اوقات شاید برای رسیدن به موفقیت لازم باشد عقب نشینی کنیم تا بتوانیم به آرامش و سکون بیشتری دست پیدا کنیم، و شاید گاهی اوقات لازم باشد از پیشروی های یک سویه به سمت ناشناخته ها دست بکشیم. اگر هدف مورد نظر خیلی فراتر از دست یابی باشد و ما با تمام قدرتمان تلاش کنیم تا بتوانیم به آن دست بیابیم، می توانیم نتیجه بگیریم که موفقیت در همان تلاشی که می کنیم نهفته است، در همان طی کردن مسیر، در توانایی تلاش کردن، در استطاعت رسیدن به مطلوب، در کمالی که تمامیت جسم، ذهن، و قلبمان را محصور کرده و آنها را با هم همسو میکند تا هدفی را که می خواهیم دنبال کنیم.

 

در راه رسیدن به رشد معنوی، ما نمی توانیم روند پیشرفت خود را از روی میزان کارهایی که برای انجام دادن باقی مانده است، ارزیابی کنیم. چرا که ما هیچ وقت نمی توانیم بفهمیم چه مدتی طول کشیده تا ما برای چالشی که در حال حاضر با آن روبرو هستیم، آماده شویم. چالشی که حتی اگر ساده هم به نظر برسد، باز هم کاملاً سخت است و بیانگر گامی مهم در بالغ سازی روح بشریت به شمار می رود. نمیتوان گفت که ما در حال حاضر در کجای این مسیر رشد واقع شده ایم. ما نمی توانیم جایگاه فعلی خود را در مقام مقایسه با جایگاه دیگران مشخص کنیم. دلیلش کاملاً واضح است: شاید فردی را که ما می بینیم توانسته کارهایی را انجام دهد که ما نمی توانیم با موفقیت به پایان برسانیم ولی شاید در حوزه های دیگری دچار مشکل باشد که ما از آن بی اطلاع هستیم. چون نقاط ضعف آنها را به عینه نمی بینم، احساس می کنیم که اصلاً وجود ندارند.

 

هر کسی در مرحله ی رشد، بر چیزی غلبه می کند و از یک سطح به سوی سطوح دیگر گام بر می دارد تا در مسیر خود، رشد و تعالی عرفانی پیدا کرده و به نور و حقیقت دست پیدا کند. هیچ راه کمالی به غیر از این وجود ندارد. و این مسئله چیزی نیست که به شما بدهند یا اعطا کنند. باید آن را بدست آورید و این امر تنها با یک تصمیم ذهنی که با خود بگویید: "من باید آن را بدست آورم" میسر نخواهد شد. روح شما باید تمام مراحل تزکیه را تجربه کند.

 

 

انتقال از شکست به موفقیت شامل چه مراحلی است؟

 

سطوح گذر از شکست و رسیدن به موفقیت شامل چه مواردی می شود؟ ابتدا باید به خودتان آزادی بدهید؛ افزایش موفقیت شما به شدت و کثرت میزان آزادی هایی که برای خود قائل می شوید بستگی دارد. باید ببینید که تا چه اندازه می توانید خودتان را از قید و بندها و محدودیت ها نجات دهید. موفقیت فردی، مسئله ای نیست که تعریف خاصی داشته باشد، و یا بتوان برای آن استاندارهای جهانی قائل شد و سپس برای رسیدن به آن استاندارها تلاش نمود. زمانی به موفقیت دست پیدا خوهید کرد که با خودتان صادق باشید. باید این جرات را پیدا کنید که خودتان باشید و با تمام وجود درک کنید که در اعماق وجودتان چه چیزی نهفته است. باید ببیند که چشم های جهان به مقبولیت عام بیش از صداقت اهمیت می دهد. شاید تصور کنید که فرهنگ یا رسوم حاکم بر جامعه حیطه ای از موفقیت را نمایان می سازد، ولی همین استانداردهای مرسوم، برای سال بعد، نسل بعد، و دوره بعد تغییر پیدا می کنند و دیگر به عنوان موفقیت محسوب نمی شوند؛ اما استنباط ما از حقیقت و اینکه چه کسی هستیم همیشه می تواند مبین موفقیت باشد، چرا که با این دید کاری نکرده ایم جز اندازه گیری حقیقت و این حقیقت جویی و حقیقت شناسی تنها آزادی های بیشتری را برای ما به ارمغان می آورد، و ما را از روشنایی به سوی نورهای تابنده تر هدایت می نماید.

پس از اینکه تصمیم گرفتید از زندگی چه می خواهید، اهداف و خواست های خود را در ذهن به تصویر بکشید و باور کنید که به آنها می رسید. باید تا آخرین حد خودتان را آماده دریافت آرزوهایتان کنید – با تمام وجود و از اعماق قلبتان.

 

شاید در نگاه اول انجام این کار ساده به نظر برسد، اما گاهی اوقات در دنیای واقعی مردم در دریافت چیزی که می خواهند سختی های بسیار زیادی را متحمل می شوند؛ اما چرا؟ تنها به این دلیل که احساس می کنند استحقاق و شایستگی داشتن آنها را ندارند. بعضی از افراد احساس می کنند که برای داشتن برخی چیزها لیاقت کافی ندارند. این امر از فقدان اعتماد به نفس و عزت نفس کافی نشات می گیرد که اغلب ریشه در کودکی افراد دارد.

 

افرادی که در خانواده هایی با نظام های ناپایدار بزرگ می شوند، و از طرف مدرسه و معلمین نیز به اندازه کافی حمایت نمی شوند، نمی توانند ارتباط مناسبی را با هم کلاسی هایشان برقرار کنند و همیشه با این حس مواجه هستند که نسبت به هم سن و سال هایشان از ارزش کمتری برخوردار هستند. اینگونه افراد از اعتماد به نفس پایینی برخوردار می باشند.

 

یکی از اصلی ترین مشکلاتی که این نوع عدم اعتماد به نفس کودکی می تواند در بر داشته باشد، انتقال حس خود کم بینی به بزرگسالی است. آسیب های کودکی میتواند در سیستم فکری فرد در دوران بزرگسالی تاثیر منفی گذاشته و منجر شود او توانایی خود در برقراری رابطه نظام مند با سایرین را از دست بدهد. به دلیل عدم وجود عزت نفس کافی، ممکن است فرد تصور کند لیاقت هیچ کدام از چیزهای خوبی را که به طرفش می آید ندارد.

 

به هر حال اگر شما هم تصور می کنید جزء افرادی هستید که نمی توانید بهترین ها را برای خود آرزو کنید، باید به راستی از خودتان بپرسید که: چرا احساس می کنم استحقاق چیزهایی را که می خواهم، ندارم؟ اگر پاسخ شما به این پرسش شبیه به این جواب ها بود: "به اندازه کافی ارزش ندارم"، و یا "این اتفاقات برای آدم های معمولی مثل من نمی افتند" آنوقت ما به شما توصیه می کنیم که تصویر ذهنی که از خودتان دارید را یک بار دیگر از نو بازبینی کنید.

 

نقطه امیدواری اینجاست که حتی سال ها تفکر منفی را می توانید با تفکرات مثبت روزانه تغییر دهید. پس از شناسایی عادات منفی شخصی نوبت به آن می رسد که آنها را با انواع مثبتشان جایگزین کنید. در این حالت امکان دارد که افکار منفی گاه و بی گاه به ذهن شما خطور کنند. این مطلب کاملاً طبیعی است و به مرور زمان از بین خواهد رفت. فقط باید به خاطر داشته باشید که قدرت افکار مثبت خیلی بیشتر از قدرت افکار منفی است.

 

می توانید با جملات مثبت روزانه از قبیل: "من یک انسان منحصر بفرد و فوق العاده هستم" شروع کنید. به خودتان بگویید: "من استحقاق بهترین ها را در زندگی دارم." این امر سبب می شود که احساس رضایت بیشتری از خودتان پیدا کنید.

 

این تاییدها را می توانید از مقام سوم شخص نیز به خودتان بگویید. از آنجایی که منفی گرایی ها را معمولاً در ذهن خود از جانب دیگران به تصویر می کشیم، بد نیست جملات مثبت را نیز از زبان سوم شخص به خودمان بگوییم. به عنوان نمونه: "من تو را به خاطر خودت دوست دارم، هیچ لزومی ندارد خودت را به کسی اثبات کنی، تو همینطوری که هستی انسان خاص و منحصر بفردی به شمار می روی."

 

یکی دیگر از تمرین هایی که می تواند به شما کمک کند، تصور یک انسان فرضی است که به شما نزدیک بوده و با او به گفتگو می نشینید؛ از خوبی های شما حرف می زند و نظرش را در مورد شما می گوید.

 

تایید های مثبت روزانه را به طور مکرر تکرار کنید و قدری مدیتیشن نیز به آن اضافه نمایید، بدون شک خیلی سریع متوجه تغییرات اساسی در زندگی خود خواهید شد. با دوست داشتن و قدردانی از خودتان می توانید درهای زندگی را به سوی بهترین ها بگشایید.

راههای افزایش اعتماد به نفس

اعتماد به نفس چیست؟

 

شاید تفسیر اعتماد به نفس کمی مشکل باشد. اعتماد به نفس خیلی بیشتر از این است که احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید، به کارهای خود افتخار کنید و تصویری را که در آینه می بینید دوست بدارید بلکه اعتماد به نفس تصور شما از ارزش های درونی تان است. دکتر جان نامیا در کتاب خود با عنوان " اصول آسیب شناسی روانی" اعتماد به نفس را به عنوان توانایی درک ارزش های شخصی بیان می کند.

 

ما اغلب معادله ها را به صورت وارونه می بینیم و فکر می کنیم که اعتماد به نفس را باید از طریق دیگران بدست آوریم در حالیکه این اعتماد به نفس ما است، توانایی ما در ارزشمند نگاه داشتن خود، عکس العمل ما نسبت به تصویری که در آینه می بینیم.

 چه چیز منجر به فقدان اعتماد به نفس می شود؟

 

اعتماد به نفس پایین ممکن است درشرایط مختلف ایجاد شود. در محیط های اجتماعی ممکن است با افرادی سر و کار داشته باشید که شما را تحقیر می کنند. وضعیت ظاهریتان نیز تا حد زیادی در این زمینه موثر است.

 

محیطی که در آن به دنیا آمده و پرورش یافته اید نیز بسیار روی اعتماد به نفس شما تاثیر دارد. بچه ای که هیچ وقت احساس نکرده است که فردی بخصوص است و از طرف والدین حمایت نمی شده است، با این تفکر رشد خواهد کرد که هیچ کس او را دوست نداشته و برای او ارزشی قائل نیست.

 

محیط کار شما نیز روی اعتماد به نفستان تاثیر دارد. اگر کارهایتان مورد تشویق قرار نگیرد و توجهی به آنها نشود و همکارانتان وجودتان را نادیده بگیرند، اعتماد به نفستان کاهش پیدا خواهد کرد.

 

 کمبود اعتماد به نفس و افسردگی

 

کمبود اعتماد به نفس دلیل قطعی افسردگی  نیست اما بر اساس تحقیقات مختلف ثابت شده است که این دو پا به پای هم پیش می روند و سازمان جهانی بهداشت نیز در توضیحات خود فقدان اعتماد به نفس را به افسردگی نسبت داده است.

 

1- کمبود اعتماد به نفس باعث می شود که شما تبدیل به دشمن ارزش های شخصیتان شوید. افکاری مانند: " اگر فقط کمی زیباتر بودم، اگر ورزشکار خوبی بودم، اگر جذاب و معروف بودم، اگر از پس درست کردن این بر می آمدم و ... " باعث خراب شدن کل زندگی شما می شوند. حتی اگر دیگران هم برای شما ارزش قائل شوند، صداهایی که دائما در گوش شما می پیچند باعث از بین رفتن آن ارزش ها می شوند. درست مثل نوشته های جولیا رابرتز در کتاب خود با عنوان "زن زیبا" که گفته افکار منفی خیلی سریع تر به درون ذهن شما نفوذ می کنند.

 

افکار منفی ملکه ذهن شما می شوند و شما  به همین دلیل نسبت به مشکلات موجود بی توجه می شوید و به صورت بخش جدانشدنی زندگی روزمره شما در می آیند. بر طبق آمار، سازمان جهانی بهداشت و درمان اعلام کرده است که تنها 25 درصد از کل افرادی که در سطح جهان مبتلا به بیماری افسردگی هستند تحت درمان مناسب قرار می گیرند.

 

2- کمبود اعتماد به نفس در نوجوانان را جدی بگیرید زیرا در موارد بسیاری منجر به خودکشی می شود. در حال حاضر سومین عامل مرگ و میر در جهان خودکشی است که درصد عمده ای از آن به دلیل فقدان اعتماد به نفس روی می دهد

3- کمبود اعتماد به نفس نه تنها در زندگی شغلی بزرگسالان تاثیر منفی می گذارد و قابلیت اجرایی آنان را کاهش می دهد بلکه در زندگی خانوادگی آنها نیز تاثیر گذاشته و باعث می شود که نسبت به شریک زندگی خود بی میل شوند و از قبال وظایف خود نسبت به فرزندان نیز در بمانند. فقدان اعتماد به نفس در کلیه امور زندگی انسان تاثیر می گذارد. این امر باعث می شود که فرد متحمل فشار رونی زیادی شود.

هنگامیکه شما علایق خود را از دست دهید و از دوست داشتن دست بکشید قطعا دنیا برای شما تبدیل به یک مکان ترسناک می شود.

 

راههای درمان:

در حال حاضر من در زندگی خود امید دارم چیزی که قبلا وجود نداشت، من برای بقای خود تلاش می کردم اما همین امر باعث می شد تا از پا در آیم. درک کنم که خداوند هیچ وقت مرا فراموش نکرده بود. این پیام آسمانی را خواندم و واقعا به آن ایمان پیدا کردم :

 

"من تو را انتخاب کردم و هرگز تو را طرد نخواهم کرد پس هراسی به دل راه مده چرا که من همیشه با تو می مانم، وحشت نداشته باش زیرا که من پروردگارت هستم. من توان تو را می افزایم و در همه امور یاریت می کنم و تو همیشه تحت حمایت دستان پرهیزکار حق خواهی بود."

 

من کیستم؟ پرسیدن این سوال در صورتیکه شما خودتان را دوست نداشته باشید خیلی وحشتناک است. اما من پاسخ آنرا می دانم: مردی هستم که خداوند عاشق اوست. شما هم می توانید جوابی مشابه پاسخ من پیدا کنید به این دلیل که شما هم برای خداوند با ارزش هستید. او شما را بسیار زیاد دوست میدارد. شما همین حالا نیز با اتکا به نیروی ایمان و از طریق عبادت می توانید با خداوند ارتباط برقرار کنید. عبادت گفتگو با پروردگار است. خداوند همیشه از درون قلب شما آگاه است و هیچ نیازی به نطق های طولانی ندارد زیرا او همیشه با شما و همراه شماست.

 

اگر می خواهید اعتماد به نفستان را دوباره به دست آورید، در اینجا چندین راه به شما معرفی می کنیم:

 

1- خود را با دیگران مقایسه نکنید

همیشه به یاد داشته باشید که انسانها با هم متفاوت اند. دلیلی ندارد که همه ما توانایی های یکسانی داشته باشیم و کارهای مشابهی انجام دهیم. اگر سعی کنید که خود را با هر کسی که سر راهتان قرار می گیرد مقایسه کنید، خیلی زود از خودتان خسته و دلسرد خواهید شد و دیگر قدرت انجام کاری را نخواهید داشت.

 

2- خود را دست کم نگیرید

سعی کنید که ارزش خود را به عنوان یک انسان کشف کنید. دلیل نمی شود که اگر کسی از شما خوشش نیامد و شما را فرد جالبی تصور نکرد، تصور همه مردم این باشد. اگر کسی از شما خوشش نیامد اصلاً ناراحت نشوید، مشکل خودش است نه شما. چون افراد زیادی هستند که شما را دوست می دارند و برایتان ارزش قائل اند.

 

3- فهرستی از کارهایی که انجام داده اید و در آنها موفق بوده اید تهیه کنید

سعی کنید روی کارهایی که در آن موفق بوده اید متمرکز شوید. اما اگر چنین چیزی در سابقه کاریتان پیدا نکردید اصلاً ناراحت نباشید. شاید پشت این همه ناتوانی لبخندی نهفته باشد و قدرتی باشد که بتواند باعث خنده دیگران شود و یا حتی شاید توانایی در شما وجود داشته باشد که هنوز کشفش نکرده اید. سعی کنید لیستی از کارهای انجام شده تان تهیه کنید. مهم نیست که کوتاه یا بلند باشد. با اینکه حتی ممکن است نتوانید فکرش را بکنید اما همین کارها می تواند اعتماد شما را دوباره به خودتان جلب کند.

 

4- سر خود را بیشتر گرم کنید

سعی کنید تفریحاتی برای خود درست کنید که به آنها علاقه دارید. ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند باشید، یا به باشگاه بروید یا هر کار دیگری...هر چه زمان بیشتری به انجام کارهای مورد علاقه تان اختصاص دهید، کمتر وقت برای سرزنش خود و متاسف شدن برای خودتان خواهید گذاشت. اما مسئله مهم تر این است که این کار باعث می شود که شما احساس مفید بودن کنید و این به شما هدف می دهد.

 

5- با افراد مثبت نشست و برخاست کنید:

 

گاهی اوقات بودن در جمع افرادی که از خودتان هم دلسردتر و افسرده تر هستند، بیشتر به ضررتان خواهد بود. حتی اگر تنها باشید بیشتر به نفعتان خواهد بود تا با آنها. به جای چنین افرادی سعی کنید با افرادی مراوده کنید که می توانند شما را شاد کنند. اگر دور و اطرافتان را از دوستان نزدیک و خانواده پر کنید که شما را قبول دارند، می تواند سبب شود که شما هم خودتان را قبول داشته باشید.

 

6- در جلسات روانشناسی شرکت کنید

امروزه درمان های زیادی برای این مشکل پیشنهاد می شود. مجمع های بسیاری هم برای این منظور تشکیل می شود. به این افراد توصیه می شود که در این جلسات روانشناسی شرکت کنند چون بسیار موثر بوده است. کتاب ها و نوارهای زیادی هم در این زمینه ارائه می شود.

 

 

7- با خودتان صادق باشید

 

من چیزی در مورد شما نمی دانم، اما می دانم که امروز در این دنیا کینه و نفرت به اندازه کافی وجود دارد و در این موقعیت بدترین کار این است که شروع کنیم که از خودمان هم متنفر شویم. شما فقط یکبار به دنیا می آیید، و همین یکبار هم زندگی خیلی کوتاهی خواهید داشت، پس نگذارید که دیگران مانع شادی شما شوند.

 

سعی کنید که توانایی های خود را بشناسید و ببینید که در چه زمینه هایی فردی ویژه هستید. افرادی که نمی توانند توانایی های شما را ببینند ارزش این را ندارند که دور و برتان باشند

8- نشاندن روی صندلی محاكمه

لیستی از كلیه افرادی كه موجب بروز احساس كمرویی درشما می شوند ، یا شما را طرد می كنند تهیه كنید. سپس دو صندلی بردارید و آنها را مقابل یكدیگر قرار دهید. خودتان روی یك صندلی بنشینید و تصور كنید نفر اول لیست شما روی صندلی مقابل نشسته است.

با آن فرد صحبت كنید، سراوفریاد بكشید، او را به خاطر تمام مشكلات مربوط به كمرویی خودتان سرزنش كنید. آنگاه صندلی ها راجا به جا كنید گویی شما در جای آن فرد نشسته اید و پاسخ می دهید. دوباره به صندلی اول برگردید و توضیح دهید چرا در حضورآن فرد احساس كمرویی می كنید. دوباره صندلی ها را جابه جا كنید و پاسخی را كه فكر می كنید آن فرد ارائه خواهد داد، به خود بگویید.

 

ورزش کردن ـ رعایت تمیزی و ظاهر زیبا و مرتب -. 9-  نزدیکی به خدا -  نظم و انظباط در کارهایمان ـ تعریف و تشویق خود و دیگران

- احساسات آزار دهنده و بازدارنده را از خودتان دور کنید10

احساس خجالت، احساس شرمندگی، احساس عجز، احساس حقارت، احساس بی کفایتی، احساس اجتماع گریزی، احساس تعارض، احساس ستیز و خصومت و ... آفات رشد مطلوب عاطفی و تعالی شخصیت هستند

11-هرگز خود را مورد سرزنش و شماتت قرار ندهید و هیچ گونه احساس و نگرش منفی نسبت به شخصیت خودتان نداشته باشید؛

چرا که وجود احساسات منفی و مزاحم مانع اضطراب زدایی، تقویت اعتماد به نفس و غلبه بر حالت کمرویی خواهد بود.

اجازه ندهید که دیگران از کمرویی شما سوء استفاده کنند

و با جسارت زیاد و احساس خود برتری از شما انتقاد بیجا بنمایند. بدیهی است که همیشه نظریات دلسوزانه و انتقادهای منطقی و سازنده ی دیگران را پذیرا خواهید بود.

 

13- به خاطر داشته باشید که بعضی اوقات شکست ها و ناکامی ها خود برکت هستند

و انسان با کوله باری از تجارب حاصل، اهداف و برنامه های زندگی خود را مورد بازنگری قرار می دهد و با انتخاب رویه و حرکت تازه، توفیقات بیشتری را کسب می کنید

سعی کنید همیشه در هنگام صحبت ارتباط  چشمی داشته باشید

 به مقاله 18 راه برای ارتقای زبان جسمانی در آرشیو های موضوعی مراجعه کنید در بالا بردن اعتماد به نفس شما کمک میکند

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

هر گاه احساس می کنم اعتماد بنفسم دارد به پایین ترین سطح خود تنزل میابد با خود می گویم که من خودم هستم و می خواهم فرد بهتر و کاملتری گردم و چیزی بیش از آنچه هستم بشوم
 

5 قدم تا رهایی از تنهایی

یک سؤال خصوصی از شما می پرسم. آیا تا به حال احساس تنهایی کرده اید؟

 

گاهی اوقات، دنیا محل غریبی برای زندگی می شود. شما خود را در اجتماعی میبینید که دور و برتان را انسان نماها پر کرده اند. و با وجود این همه آدم، شما از درون احساس خالی بودن می کنید و متوجه می شوید که واقعاً تنهایید. با فهمیدن این نکته حس غریبی به شما دست می دهد. در آن لحظه احساس پوچی و بیهودگی بر شما مستولی می شود و سرتاپایتان شروع به لرزیدن می کند. این همه آدم دور و برتان، با این احساس تنهایی و پوچی، تضاد شدید دارد.

 

خودتان را از این مهلکه بیرون بکشید. چرا وقتی می توانید با این احساسات ناراحتی و بیهودگی مبارزه کنید، به سراغ تنهایی بروید؟

 

با تشخیص ریشه تنهایتان می توانید آن را از بین ببرید. تنهایی با دردهای روحی شدید همراه است و اگر شما این دردها را تجربه می کنید، باید برای رفع این مشکلات قدم بردارید. این مقاله می تواند کمک خوبی برای شما باشد تا با دیو تنهایی درونتان بجنگید و او را شکست دهید.

 

پذیرش

 

این قدم اول است. با سرپوش گذاشتن، پنهان کردن و انکار این وضعیت فقط وضع خودتان را بدتر می کنید. در قدم اول باید بپذیرید که در زندگی خود احساس تنهایی و پوچی می کنید تا با استفاده از روش های مناسب و مفید این تنهایی را از بین ببرید.

 

انتخاب

 

این انتخاب خودتان بوده که تنها باشید. زندگی انتخاب های مختلفی را پیش روی ما قرار می دهد، تنها بودن یا شاد و خوشبخت بودن هم جزء این انتخاب ها هستند. احتمالاً به خاطر شیوه زندگیتان دچار این مشکل شده اید. پس چه خوب است که فعالیت های روزانه تان را بازبینی کنید. فعالیت های خسته کننده و حوصله سربرنده ای که در طول روز انجام می دهید را کنار بگذارید. یک گوشه نشستن و بیکار بودن خود موجب تنهایی می شود. البته ممکن است شما فرد آرامش طلبی باشید و از جمع چندان خوشتان نیاید، اما این آرامش طلبی فقط زمانی شما را دچار مشکل می کند که در این لحظات شروع به فکر کردن در مورد مسائل ناراحت کننده کنید.

 

حال و هوای اتاقتان را با یک موزیک زیبا و ملایم تغییر دهید. این موسیقی هم آرامش لازم را برای شما فراهم می کند و همچنین نمی گذارد احساس تنهایی کنید. پرده ها را کنار بزنید، بگذارید نور خورشید به درون اتاق بیاید.

 

تجارب قبلی

 

زندگی کردن با تجربیات گذشته مثل رد شدن از طرف دیگران یا عدم توجه آنها به شما، می تواند منشاء این ناراحتی و تنهایی باشد. یادتان باشد، چیزی که شده، شده...دیگر نباید غصه گذشته را بخورید. خلاء عاطفی که به واسطه این تجربیات تلخ ایجاد می شود را میتوان با درسهایی که از این تجربیات گرفته اید پر کنید. اگر در کودکی، عدم توجه والدین را تجربه کرده اید، با توجه بیشتر به فرزندتان آن را اصلاح کنید. با اینکار رابطه تان را با فرزندانتان قوی تر خواهید کرد.

 

اگر خودِ شما به دیگران توجه و محبت کنید، این کار ارزشمند شما قدردانی اطرافیان را نیز برمی انگیزد. وقتی به کسی نیاز پیدا کنید، تنهایی خود به خود از بین می رود.

 

بیکاری و بیهودگی

 

تنهایی می تواند زائیده فکر تنبل و بیکار باشد. برای انجام کارهای مختلف داوطلب شوید تا هیچگاه فرصت فکر کردن به تنهایی را نداشته باشید. با اینکار هم به دیگران کمک می کنید و هم به خودتان. همچنین فعالیت جسمی باعث بهبود سلامتی نیز می شود.

 

هنوز هم احساس تنهایی می کنید؟

 

در رابطه تان با نیروی عالمگیر تجدید نظر کنید. خدا، راه حل تنهایی شماست.  میتوانید از او برای نشان دادن راه به شما و درآمدن از این وضعیت ناراحت کننده یاری بخواهید. با کمک او دیگر تنها نخواهید بود

شنبه 7 مرداد 1391برچسب:روشهای تغییر شخصیت, :: 14:48 ::  نويسنده : عبدولله

روشهای تغییر شخصیت

اگر خصوصیات شخصیتیتان برایتان موثر واقع نمی شوند، می توانید شخصیتتان را تغییر دهید. در این مقاله به شما نشان می دهیم که در 7 قدم، شخصیتتان را به کلی عوض کنید.

 

اگر آماده تغییر هستید، پس دست به کار شوید. تغییر شخصیت نه تنها امکانپذیر است، بلکه زندگی را برایتان لذت بخش تر می کند.

 

تغییر ویژگی های شخصیتی

 

تا همین چند وقت پیش، هم متخصصین و هم مردم عادی تصور می کردند که خصوصیات و ویژگی های شخصیتی تا سن 30 سالگی کاملاً در فرد ثابت می شوند. از این گذشته، روانشناسان باور داشتند که بسیاری از ویژگی های شخصیتی ژنتیکی و ارثی هستند؛ این یعنی مثلاً شما ذاتاً فردی سازگار، عصبی، برونگرا و ... به دنیا می آیید و همانطور باقی می مانید مگراینکه برحسب شرایط محیط تغییر کنید. آنزمان تصور بر این بود که تغییر شخصیت مسئله ای امکان ناپذیر است.

 

اما تحقیقات اخیر ثابت کرده است که ویژگی های شخصیتی قابل تغییرند. شما می توانید اگر خواستید آنها را تغییر دهید.

 

دو تن از محققان دانشگاه کالیفرنیا در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که خصوصیات شخصیتی با گذشت زمان تغییر می کنند—البته این تغییر بیشتر در دوره بزرگسالی صورت می گیرد تا دوره کودکی. شما بعنوان یک فرد بزرگسال می توانید با تغییر خصوصیات شخصیتی خود زندگی خود را ارتقاء دهید.

 

شما هم می خواهید شخصیتتان را به کلی تغییر دهید؟ فکر می کنید شخصیت الانتان اذیتتان می کند و موجب ناراحتیتان است؟ ما به شما نشان میدهیم که چطور اینکار را انجام دهید .

 

مراحل

 

قدم اول: ببینید می خواهید شخصیت جدیدتان چطور باشد؟ عجیب و مرموز؟ شوخ و بذله گو؟ جدی؟ بعد ببینید که چه تغییراتی را باید صورت دهید.

 

قدم دوم: ببینید چه چیزهایی را می خواهید از کسی کپی کنید. فقط به آن طرف نگاه نکنید و بگویید، "آره، می خوام شبیه اون بشم." باید ببینید چه خصوصیتی در او وجود دارد که شما آن را تحسین می کنید—اینکه چطور با موقعیت های مختلف برخورد می کنند، یا نحوه صحبت کردن یا انتخاب لغاتشان؟ همه این مطالب را یادداشت کنید.

 

قدم سوم: خصوصیاتی که دوست دارید را انتخاب کنید. قسمت های آن شخصیتی که می خواهید شبیه او شوید را یادداشت کنید. حتماً نحوه واکنش و برخورد آن شخصیت را هم یادداشت کنید. شاید از نحوه برخورد او با موقعیت های مختلف خوشتان آمده است، شاید از نحوه رفتار آنها با دیگران، دوستیابی آنها و چیزهای دیگر.

 

قدم چهارم: لازم نیست کلیه لباسها و وسائلتان را تغییر دهید. اما شاید لازم باشد چند دست لباس و زیورآلات جدید بخرید، نحوه لبخند زدنتان را تغییر دهید، مدل مویتان را عوض کنید و از این قبیل...

 

قدم پنجم: در نحوه حرف زدن خود تغییر ایجاد کنید. آیا دایتان موقع عصبانیت می لرزد یا بلند حرف می زنید و یا آرام؟ سعی کنید لحن صدایتان را عوض کنید و قبل از رفتن به مرحله بعد، این نحوه حرف زدن را با خودتان تمرین کنید.

 

قدم ششم: رفتارتان را تغییر دهید. آیا دوست دارید درمقابل مسائل بی خیال و شاد باشید؟ دوست دارید باهوش و زیرک به نظر برسید؟ می خواهید از نظر دیگران فردی بذله گو و خوش مشرب باشید؟ شاید عادت کردن به این رفتارهای جدید زمان ببرد، اما دست از تلاش برندارید و قدم به قدم پیش روید تا به هدفتان برسید.

 

قدم هفتم: عادات بدی که قبلاً داشتید را کنار بگذارید. همیشه رگه هایی از شخصیت قبل در شما باقی می ماند و اگر شخصیت بهتری می خواهید، پس باید اعمال و رفتارتان را بهتر کنید.

 

نکات

 

- همه این کارها را قدم به قدم جلو ببرید. یادتان باشد که می خواهید خودتان را به طور کامل تغییر دهید و مطمئناً این تلاش  زمان زیادی می برد.

 

- شاید بهتر باشد که این تلاش ها را در فصل تابستان انجام دهید و بعد در فصل پاییز همه شخصیتی جدید از شما می بینند.

 

- اگر بلافاصله تغییر نکردید، خسته نشوید. همانطور که قبلاً هم گفتم، اینکار زمان می برد.

 

- آیا خصوصیتی هست که خیلی دوستش داشته باشید و نتوانید آن را قربانی کنید؟ پس نگهش دارید! بااینکار احساس بهتری به این خودِ جدیدتان خواهید داشت.

 

- اگر فکر می کنید که به خاطر والدینتان یا کسان دیگر نمی توانید خودتان را تغییر دهید، تغییرات کوچک در خودتان ایجاد کنید. عاداتی که دوست ندارید را کم کم کنار بگذارید و عادات جدید در خودتان ایجاد کنید. اگر پدر و مادرتان علت را جویا شدند، به آنها توضیح دهید که هیچ مشکلی در کار نیست و فقط تلاش می کنید که خودتان را بهتر کنید.

 

- برای اینکه پدرو مادرتان کمتر از این تغییرات شما نگران شوند، همه تلاشتان را بکنید که در مدرسه و دانشگاه بهترین نمره ها را کسب کنید، دوستان قدیمیتان را که پدرومادرتان دوستشان دارند، همچنان حفظ کنید.

 

هشدارها

- هیچوقت سعی نکنید که دوباره به شخصیت قبلتان برگردید، مگر اینکه این شخصیت جدیدتان را دوست نداشته باشید. اگر بخواهید دوباره مثل قبل شوید، مردم تصور خواهند کرد که آن شخصیت جدید را فیلم بازی می کردید. پس قبل ازاینکه دوباره همان خودِ سابقتان شوید، مطمئن شوید که واقعاً کارتان درست است و همان شخصیتی است که میخواهید.

5 راه ارتقای شوخ طبعی برای ارتقای روابط اجتماعی

از مدت ها قبل پژوهشگران به این نتیجه دست پیدا کرده اند که یکی از فاکتورهای حیاتی برای قضاوت در مورد کیفیت رابطه، اندازه گیری میزان خوش مشربی و شوخ طبعی در آن است. اگر در یک رابطه خنده وجود داشته باشد، می توان نتیجه گرفت که آن ارتباط سالم است. زمانی که خنده و شادی متوقف شود، ارتباط به لبه پرتگاه نزدیک خواهد شد. اگر شما به دنبال آن هستید تا روابط رضایت بخش تری را چه در محیط خانه و چه در ارتباطات شغلی خود داشته باشید، باید به شادی و لبخند اهمیت داده و حس شوخ طبعی خود را نیز افزایش دهید. در این قسمت شما را با 5 تکنیک آشنا می کنیم که به واسطه آن هم می توانید حس شوخ طبعی خود را ارتقا بخشید و هم سلامت روابط خود را تضمین کنید. 1 - با تمرکز بر روی موضوعات جالب سعی در بیدار کردن حس شوخ طبعی خود داشته باشید. شاید این امر در مراحل اولیه قدری دشوار به نظر برسد، اما چیزی نخواهد گذشت که تمام اطراف خود را مملو از چیزهایی خواهید دید که باعث بیدار کردن حس خوشحالی در شما می شوند. با اتکا به این شیوه از زندگی خود نیز لذت بیشتری خواهید برد. 2 - اگر احساس می کنید که به تازگی خیلی کمتر از گذشته می خندید، شاید بهتر باشد که ارتباط خود را با افراد شوخ و با مزه بیشتر کرده و از افراد بی حوصله و غمگین فاصله بگیرید. 3 - یاد بگیرید که به برخی از کارهای خودتان هم بخندید. اگر این کار را نکنید، این حق را به دیگان می دهید تا به شما بخندند. بسیاری از افراد به دلیل ناامنی ها و ترس هایی که در وجود خود احساس می کنند، قادر به انجام یک چنین کاری نیستند. آنها از این می ترسند که در نظر دیگران احمق و فاقد صلاحیت جلوه کنند. به هر حال همه افراد در زندگی خود دچار اشتباه می شوند، اگر به اشتباهات خود بخندید آنها را کم اهمیت جلوه می دهید. همچنین این امر از جمله خصیصه های فطری انسان نیز قلمداد می شوند. 4 - عکس های جالب و جوک های بامزه را جمع کنید و بر روی در یخچال یا تابلوی اعلانات بچسبانید تا همه بتوانند آنها را ببینند و لذت ببرند. البته باید از انواع جوک های نژاد پرستانانه، برانگیزاننده جنسی و پلید صرف نظر کنید. باور کنید که بدون وجود یک چنین مسائلی باز هم می توانید بخندید. من به شخصه ارزشی برای مقوله های زشت قائل نیستم. 5 - از حس شوخ طبعی برای حل مشکلات موجود در روابط خود بهره بگیرید. زمانیکه در رابطه خود به بن بست می رسید، سر شوخی را باز کنید. یکی از دوستانم تعریف میکرد که چندی پیش با همسر خود مشاجره ای داشت. در گرماگرم بحث همسرش ناگهان حرف بدی به او زد، دوست من هم با شنیدن آن عبارت به همسرش گفت تو با بیان یک چنین عبارات زننده ای کمر مرا شکستی! ناگهان همسرش شروع به خندیدن کرد و خودش هم همین کار را ادامه داد. چیزی نمی گذرد که هر دو یادشان می رود که چرا با هم دعوا می کردند و همه چیز به حالت عادی باز می گردد. باید توجه داشته باشید که شوخ طبعی ذاتی نیست و یک امر کاملاً اکتسابی میباشد. شما اگر بخواهید به راحتی می توانید حس شوخ طبعی خود را افزایش دهید. زمانی که این کار را انجام دهید به این نتیجه می رسید که روابطتتان غنی تر و مستحکم تر می شوند. مردم هم به چشم یک فرد جذاب تر به شما نگاه می کنند. این امر هم به نوبه خود سبب می شود که حس شوخ طبعی شما باز هم بیشتر ارتقا پیدا کند.

پيوندها